2777

تجربه #

برای هشتگ "تجربه" 67 مورد یافت شد.

من و امثال من که تو مجردی آزادی و حق انتخاب ندارن مسلما تو هر سنی باشه برای خلاصی ازین وضع مزدوج میشن.البته من رفاه داشتم همه چیز برام فراهم بود پدر فوق العاده مهربون و فداکار ولی حق بیرون رفتن از خونه رو نداشتم خیلی دوس داشتم درس بخونم و میخوندم ولی خانوادم مخالف بودن میگفتن دانشگا جای دختر نیست و نمیذاریم بری و حتی حتی حتی مادرم وقتی از خونه بیرون میرفت در و از پشت قفل میکرد و کلیدم با خودش میبرد من میموندم تو خونه تازه اونم با خواهر کوچیکترم تنها ب هیچ وجه.حتی اجازه نداشتم برم تو اتاقم درو ببندم موقع خوابم در باید باز میبود.گوشیم مدام چک میشد و حق نداشتم رمزی بدم که مامانم ندونه کلی جنگ اعصاب داشتیم سر این قضایا .تو ۱۷سالگی ب اصرار مادرم که هرروز رو مخم بود ازدواج کردم زندگیم خوبه آرامش دارم الان هر کاری بخوام میتونم بکنم ولی کااااش کاش خانوادم این کارارو با من نمیکردن تا ب جایی که دوس داشتم میرسیدم خیلی برام زود بود مسئولیت یه زندگی رو بپذیرم توان انجام دادن هر کاری رو دارم زبون زد همه ام ولی برام زود بود دوس داشتن درس بخونم حالا ک ازدواج کردم دیگه اراده ای برای درس خوندن ندارم چون توش آینده ای ندارم من یه مادرمو میخوام دخترم کمبودی نداشته باشه هر لحظه پیشش باشم براش کم نذارم 

تجربه# ازدواج تو سن پایین

دوستان گلم


ی سری تجربه#    که فکر میکنم خوب ومفید بوده واسم براتون میگم.چون واقعا برای خدا کاری نشد نداره.

مشکل ناباروری:ذخیره تخمدان پایین ۰/۵،واریکوسل همسر

دکتر معالج:دکتر نصر

اول اینکه مصرف قرص آوابوست بود که ۲ماه هر روز روزی یک عدد خوردم وقرص ویتامین d31000 واقعا فک میکنم بی اثر نبوده و تواین مدت دوتا از دوستامم که قبلا ivf کرده بودن با این قرص طبیعی به نتیجه رسیدن ۲) حدود دوماهم عسل و سیاهدونه هر روز تو هاونگ کوچیک میکوبیدم وقاطی میکردم (یا ی کم بیشتر برای مصرف سه روزم)ومصرف میکردم۳)دود عنبر نسا هم دوماه فقط روزهای اخر پریودم زدم.۴)حتما حتما موقع اقدام ی بالشت کوچیک زیرتون بزارید چون واقعا تاثیر این موصوع روهم دیدم ۴)روزی ۷_۸خرما هر روز مصرف کردمتو دوماه گدشته۵)قطره ویتاگنوس که بعد پریودم این نماه چند روز خوردم.

علاییم:درد گرفتن سینه هام خیلی زود،تهوع؛سوزش سر دل،لکه بینی خیلی جزیی

ولی برام دعا کنید دوستان انشالله مشکلی تو بارداری نداشته باشم وتا ۹ماه بدون خطر باشه.

چندین سال قبل ،   ک سنم خیلی کمتر بود  و بی تجربه بودم 

از یکی از آشناها ، همین سوال رو پرسیدم

با بی ادبی و بی پروایی هر چه تمام تر ،  توی جمع ، برگشت گفت ؛  شوهرم خودش میدونست دیگه !!!!😐😐😐

اونجا به خودم قول دادم ، دیگه هیچ وقت  از هیچ کس  این سوال رو نپرسم ....

تجربه# طوری