عزیززززززم...انشاالله همیشه دلت شاد باشه
حالا من یه چی تعریف کنم بخندی
با شوهرم رفته بودیم طلافروشی اونجا یه دختر بچه بود بغل باباش میخواستن گوشاشو سوراخ کنن مادره گفت از بس تو خونه کش موهاشو دور گوشش میندازه یا هر چی دستش میاد میندازه دور گوشش گفتیم بیایم براش گوشاشو سوراخ کنیم گوشواره بخریم،بچه به اون طلافروشه گفت عمو من هر وقت گفتم یک ،دو ،سه تو بزن ...اونم گفت ای به چشششششم
بچه یکم مکث کرد پدرش دستاشو گرفته بود همه زوم کرده بودیم روش ،بچه گفت ۱/۲/۳حالا بززززن طرف تق زد...بچه داد کشید وگفت حالا دومی زووود ۱/۲/۳بززززززن.... اونوری هم زدن بعد بچه خنده و گریه ش قاطی شده بود ما همگی میخندیدیم از این شجاعت بچه اونم اشکاش میومد ولی میخندید و توی آینه نگاه میکرد خیلی باحال بود😂😂😂😂😂😂