2777
2789
عنوان

«شعر۵»

| مشاهده متن کامل بحث + 38609 بازدید | 5906 پست

بزرگی هیچ کس

شبیه رویاهای کودکی اش نشد..

رویاهایی که

تمام زندگی کودکیمان بودند🍁🍁😔


از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم 🖤❤ خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم ❤🖤

 

آدمها را از روی عکسهایشان نشناسید

 آدمها،

 از بی حوصلگی هایشان...

از خستگی هایشان...

از دلتنگی هایشان...

از غصه هایشان..

از هیچ یک،

عکس نمی گیرند...😔❤

از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم 🖤❤ خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم ❤🖤

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

در شبان غم تنهایی خویش ..

عابد چشم سخنگوی توام ..

من در این تاریکی ، من در این تیره شب جان فرسا

زائر ظلمت گیسوی توام..

 

گیسوان تو پریشان تر از اندیشه ی من

       گیسوان تو شب بی پایان

                              جنگل عطرآلود

       شکن گیسوی تو

                             موج دریای خیال🌷🌷


 

از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم 🖤❤ خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم ❤🖤
من تمام شعرهایم را در وصف نیامدنت سروده ام.. اگر یک روز ناگهان ناباورانه سر برسی ..   دست ...

می آیی و می روم من از هوش...  

سعدی#

حضرتِ درمان بیا...!💛                                                اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَج؛ آمین.

ای یار دوردست که دل می‌بری هنوز
چون آتش نهفته به خاکستری هنوز


هر چند خط کشیده بر آیینه‌ات زمان
در چشمم از تمامي خوبان، سری هنوز


سودای دلنشین نخستین و آخرین!
عمرم گذشت و توام در سری هنوز


با جرعه‌ای ز بوی تو از خویش می‌روم
آه ای شراب کهنه که در ساغری هنوز🍁🍁🍁

از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم 🖤❤ خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم ❤🖤
مگر تو شانه زدی زلف عنبرافشان را که باد غالیه سا گشت و خاک عنبربوست نثار روی تو هر برگ گل که ...

به خوابِ دوش چنان دیدمی که زلفینش
گرفته بودم و دستم هنوز غالیه‌بوست...

سعدی#  

حضرتِ درمان بیا...!💛                                                اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَج؛ آمین.
می آیی و می روم من از هوش...     سعدی#


چشم در چشمت شدم دیدی ولی نشناختی
بغض من را خوب فهمیدی ولی نشناختی


من گل سرخی کنار لاله ای بودم که تو
آمدی و لاله را چیدی ولی نشناختی


حال و روزم را که دیدی چشم دزدیدی و بعد
بر من آواره خندیدی ولی نشناختی


بعد از اینکه رد شدی بغض نفس گیرم شکست
با صدای گریه چرخیدی ولی نشناختی...❤

از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم 🖤❤ خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم ❤🖤

گاهی باید چمدانی کوچک

به اندازه یک تکه از دلت

که هنوز در دستانت باقیست انتخاب کرد...

باید گذاشت و گذشت...

چشمها را بست و رفت...

دور شد از قضاوت های

یکطرفه و قصه های تکراری این موجودات دوپای

مدعی احساس...

باید رفت به نقطه ای برای آرامش...

... آرامشی هر چند کوتاه و موقتی

باید برای پیدا کردن چاهی عمیق برای دفن خاطرات تلاش کرد...😔🌷🌷

از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم 🖤❤ خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم ❤🖤
چشم در چشمت شدم دیدی ولی نشناختی بغض من را خوب فهمیدی ولی نشناختی من گل سرخی کنار لاله ای بودم ...

دیدمش گفتم منم؛ نشناخت او....

نیما-یوشیج#  

حضرتِ درمان بیا...!💛                                                اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَج؛ آمین.
دیدمش گفتم منم؛ نشناخت او.... نیما-یوشیج#  


من نبودم آن که از من در خیالت ساختی
پس تو هم چندان که می گویی مرا نشناختی❤

از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم 🖤❤ خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم ❤🖤

از دوست جدید رازت را پنهان کن...!


از دشمن قدیمی که طرح دوستی


دوباره با تو ریخته خنجر‍‍ت را...!


چون اولی "باورت" را نشانه می گیرد


دومی "قلبت" را😔❤


از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم 🖤❤ خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم ❤🖤

یادش بخیر همون اولایی که وارد سایت شدم یه دوستی که حالا میفهمم واقعا دوست بود بهم گفت "تو این سایت آخرش به یه جایی میرسی که حتی به سایه خودتم شک میکنی "رسیدم به حرفت دوست جان یکم دیر شد ولی خب ......😔😔😔

از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم 🖤❤ خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم ❤🖤
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792