2777

نظر_شخصی #

برای هشتگ "نظر_شخصی" 37 مورد یافت شد.




ببین میدونم شما برای ثبت گزارشات، هدف داشتی، مثلایکیشو که من متوجه شدم این بود که میخواستی بگی درد اون قدرام که می ترسید نیست و نباید ازش ترسید، مثلا اینکه نوشته بودی «الان که دارم این پست رو می نویسم دارم یکانقباض رو ردمیکنم!» واقعا به من هم حس ارامش میداد، میگفتم راست میگه، ادم نباید با پیشفرض «ترس» به استقبال دردها بره.


من فقط حرفم این بود که وقتی مادرا با زایمان هر فرد یکی دو روز پیگیر میشن و استرس میکشن، شاید براشون خوب نباشه. چون باید دید کلی داشته باشیم مثلا تو همین صدروز اخیر ما ده تا زایمان داشتیم، به طور متوسط میشه هر ده روزیه دونه!

.خب ادم اذیت میشه میبینه دوستش داره درد میکشه، خود من که دیگه زایمان هم کردم و سه ماه ازش میگذره، وقتی از گزارشات جزئی مادرا خبردارمیشدم، ذهنم درگیر میشد، دچار استرس میشدم، انگاز یه نیمچه زایمان می کردم، چه برسه به مادری که از دردایزایمان واهمه داره.

البته حرفتم درسته، خودمم یه مقدار احساساتی و استرسی هستم،یه وقتایی انقدر قدر میخوندم دهانم کف میکرد! به خاطر مدل شخصیتی خودم با مدلِ رها که یه دفعه اومد و خبر زایمانشو داد بیشتر حال میکنم.

یا اینکه دیگه وسطا یااخرای پروسه که دیگه ادم داره کم میاره، بیادالتماس دعا بگه

البته  دعا کردن هم که  فقط خاص همون لحظه زایمان نیست، بالاخره مامانا تو تاپیک ختم سوره قدر، کلی مشارکت کردن و همه این ها یعنی دعا کردنبرای مادری که امروز نوبت زایمانش رسیده


توروخدا از منناراحت نشی باران جان!

خدایی برای همه بچه های تاپیک فوق العاده عزیزی، گزارشم نمیدادی پرپر می زدیم تا زایمان کنی    


کلا راحت باشید مامانا، تاپیک خودتونه!   هر مدل که دوستدارید پیش برید  

اینم بالاخره یه نظر_شخصی# بود!

یچیزی که به ذهنم میرسه در مورد ورزش ها و فعالیت بدنی، اینه که اگر ریسک زایمان زودرس نیست از هفته ۳۰ حس کنیم پایین دامنه یه کوه هستیم، کوهنوردی رو شروع کنیم.

هفته ۳۵-۳۶ روی قله باشیم و بعد اون دوباره با شیب ملایم تا هفته ۴۰ برسیم به همون روزهای اولیه.

حس میکنم روزهای اخر بهتره بدن ارامش داشته باشه، یه فعالیت شناور کافیه.

البته استراحت زیادی قطعا خوب نیست. مثلا سه ساعت پای گوشی باشه ادم!

بنظرم مث ماهی ای که توی اب اروم اروم شنا میکنه یه فعالیت مستمر اما کم شدت، مفیده.


استدلالم برای این طرز فکر ایناس:

ذخیره انرژی برای زایمان

فرصت دادن به بدن تا به خودش بیاد و بدون اضطراب هورمون های شروع دردهارو، ترشح کنه. دیدید وقتی خیلی فعالیت میکنیم پریود بهم میریزه؟ یا وقتی مضطربیم ، ارام نداریم و...

زایمان هم در هرحال با ترشح هورمون ها، شروع میشه! احساسم اینه ورزش بیشتر لگن رو اماده میکنه و بچه رو به سمت پایین هدایت میکنه. شاید هیچ چیزی مث ارامش و توکل به خدا موثر نباشه تو هدایت بدن

در اخر بنظرم این روند برای جلوگیری از دفع مکونیوم احتمالی مفید باشه.



یه نکته هم بگم اون‌ اخرا هدفی بزرگتر از امادگی برای زایمان انتخاب کنیم که هدف زایمان طبیعی و اسان زیرمجموعه ش باشه، خیلییییی مفیده این پرتی حواس (در عین حواس جمعی) سطح زیادی از تمرکز و ارامش رو میده به ادم.

من تمرکز روی ترک گناه رو پیشنهاد میدم. خودش توی دلش همه چی داره. یا مطالعه تعداد مشخصی کتاب قبل زایمان. من با خودم برنامه گذاشتم دردهام شروع شد (اگر روزیم باشه) تمرکزم رو بذارم رو یه کاری غیر از پروسه زایمان. دردا بیاد و بره و من مشغول یه کار دیگه باشم. البته نه این که مثلا نرم به حالت سجده ولی خب همه حواسم رو اون حال نباشه. 


البته بگم این سیستم روی بعصیا منجر به ارامش میشه. بعضیا ممکنه برعکس عمل کنن ارامش داشته باشن. خلاصه حفظ حال خوب و ثبات ضربان قلب، خیلی مهمه. 

نظر_شخصی#  

عریزم وزن اضافه نکردنت غیر طبیعی نیست. من دو تا از دوستانم به دلیل اضافه وزن خودشون توی بارداری هفته ها وزنشون ثابت بود

شمام فکر کنم گفتی خودت وزن خوبی داری. پس نگران نباش. اتفاقا بنظرم به سلامت نزدیک تری. در مورد وزن گیری جنین نیازی نیست کاری بکنی. چون مطمئنم نیستی واقعا ریزه یا نه. سونو یچیزی میگه!

شما تغذیه نرمال یه مادر رو داشته باش. هر چی برا سلامتی خودت و جنین مفیده در حد معقول بخور.

در مورد معده چند روز مث من کم بخور و چندین بار بخور. اصلا نذار کامل سیر بشی. دو سه رور بگذره عادت میکنی. همچین کیف میکنی. سبک میشی. غذا میچسبه به جونت. 


راستی بعد خوردن غذا دراز بکش به پهلوی چپ بذار جذب جنین بشه. اگر بلند شی بسوزونی کمتر به جنین میرسه. من اینطور فکر میکنم. دقیق یادم نی منبعش کجا بود. نظر_شخصی#  

من برا بچه ها اتاق جداگانه در نظر نگرفتم تا بزرگسالیشونم هم همین تصمیمو دارم. بر خلاف اینکه توی کتاب هایی مثل تربیت بدون فریاد خیلی رو حریم شخصی به این معنا تاکید شده. روش تربیتی قدیمی ها رو قبول دارم. بچه ها فلافلی توی هال میخوابن. فقط والدین اتاق جدا داشته باشن. در مورد نوزاد هم بچه با بچه و روحیه با روحیه فرق میکنه.
راستی تصمیم دارم بزرگتر شدن اتاقی رو به منظور مطالعه و سکوت و درس خوندن و احیانا عبادت و... در نظر داشته باشم. ولی بهشون بگم این اتاق شماست اصلا
تو دوره نوجوانی این خیلی به کار میاد.
نظر_شخصی#  

سلام عزیزم خوبی؟

طاعاتتون قبول باشه

چشم قابل باشم دعات میکنم، ان شاﺀالله زندگی بر وفق مرادت باشه


من از مشکلاتت هیچ اطلاعی ندارم پس تبعا نمیتونم نظری بدم! 

ولی در مورد این که گفتی نمیتونم اطاعت کنم و مستقلم! یه چیزی بگم شاید برات راهگشا بود.. 


ببین مردها نیاز دارن که حس اقتدارشون مدام توسط همسرشون تقویت بشه، همونطور که ما خانمها نیاز به محبت داریم.. حالا هر مردی اقتدارش یه مدلیه! مثلا یکی از اینکه خانمش ازش بخواد براش خرید کنه حس اقتدار پیدا میکنه، یکی با چَشم گفتن خانمش! یکی با چیز دیگه.. و وقتی این حس در اونها زنده باشه مطیع میشن.. اصلا حس خوبی بهشون القا میشه و دقیقا برعکسش هم هست. وقتی مرد راضی نباشه از جاهای دیگه تلافی میکنه، مثلا با بداخلاقی، حرص درآوردن و… 


اول باید نیاز همسرت رو بشناسی و در اون راستا زندگیت رو بچینی. نمیگم راحته هاااا ولی این توی زندگی لازمه.. مثلا شاید یه مرد اصلا دلش نمیخواد کار کنه، یا دلش نمیخواد پولی که درمیاره خرج کنه ولی برای زن و بچه اش پا روی نفسش میذاره و خرجشون میکنه هرچقدر براش سخت باشه.. شما هم باید بگردی ببینی همسرت با چی راضی تره.. با وجود سختیش براش انجام بدی اونوقت نتایج حیرت آورش رو میبینی… 


اگه تونستی سخنرانی کلید_مرد#   دکتر حبشی رو گوش کن، راهکارهای جالبی داره و خیلی کمک کننده ست


و نظر_شخصی# من اینه که خدا با همین مقابله با نفس ها میخواد مارو رشد بده. خدا میخواد شما پا روی نفست بذاری.. میخواد بسازدت.. 


سلام عزیز جان

ان شاﺀالله حاجت روا بشی

ممنون که اومدی باحوصله برامون تایپ کردی،خدا بهت خیر بده و همچنین به اون خانم دکتر سمنانی و امثال ایشون…


این آماری که شما فرمودین خیلی خوبه و کاملا طبیعیه.. حتی توی زایمان طبیعی معمولی هم آمار مرگ و میر مادر و نوزاد وجود داره، توی سزارین اول و دوم و چندم هم آمار مرگ وجود داره… اینا طبیعیه.. فقط مشکل اینه که اینها بیان نمیشن! چرا نمیان بگن از هر چندتا سزارینی که پزشکها انجام میدن، چند تا مرگ مادر، نوزاد، خونریزی های شدید، خارج کردن رحم و… وجود داره؟! اصلا جراحی همینه.. با ریسک فراوان همراهه..


نظر_شخصی#   من اینه که اینا همه خواست خداست.. چون مرگ و زندگی و سلامت و… همه دست خداست… ما همه چیز رو به خدا میسپریم و ازش زایمان با کمترین عوارض رو میخواهیم.. خدا خیر بده به پزشکها و ماماهایی که توی مسیر ویبک با مادر همکاری میکنن



سلام عزیز

کلیت حرفت درسته ها

ولی تو جزییات فکر میکنم استدلالت دقیق نبوده

ببین بعضی عوارضی که گفتی برا نفس زایمان و بارداریه عمدتا.

خصوصا گاهی اوقات بارداری و زایمان دوم نسبت به اول سخت تر و پر عوارض تره

فامیل ما بعد زایمان دچار افسردگی شد، یکیشونم وسواس فکری حاد گرفت، هر دو هم طبیعی بودن. دیگه به مزاج، روحیه، قوت معنوی، جون جسمی، اوضاع عمومی بدن بعد زایمان و... مرتبطه این موضوع.

بنابراین اگر سزارین هم میبودی احتمالش زیاده دچار این عارضه میشدی ولو بالاتر ، حالا باز تاکید میکنم احتمالا#  


در مورد بخیه، باز هم مشکلات بخیه سزارین با اختلاف بسیار زیاد، از بخیه طبیعی، سخت تره. شما فکر نکن چون زایمان اول بخیه ت مشکلی پیدا نکرده، تو دومی دچار نمیشدی. یعنی اساسا قیاس این دو بنظرم درست نیست.

این کاملا اثبات شده ست که مشکلات عفونت توی سزارین بالاتره، باز یکی از دوستانم دچار این موضوع شد، خیلی عذاب کشید، بیمارستان بستری شد و روزی چند بار میومدن با قیچی محل بخیه هارو فشار میدادن عفونت خارح میکردن. غیر از انتی بیوتیک های قوی ای که میگرفت


ببین روی کاغذ، سزارین دوم از اولی عوارضش بیشتره. زهرا جون چند روز پیش گفت یکی از اشناهاشون سه بار سزارین کرده حالا توی بارداری چهارم چسبندگی جفت به مثانه پیدا کرده، جنین رشد کافی نداشته، باید توی ۳۴ هفتگی یه جنین کمتر از ۲کیلو رو دنیا بیارن و رحم رو تخلیه کنن

خب من یه سوال دارم؟

اگر خداوند بگه تموم دعاهای شمارو من مستجاب کردم. اما در قیاس با سزارین دوم# نه، زایمان اولت.

بنابراین شما که نمی دونی اگر سزارین میشدی تموم عوارضی که گفتی چقدر طول میکشید

بنابراین بنظرم کنار حرف حسابی که زدی، اینو هم در نظر داشته باش، شاید اگه اون روزها دلایل محکمی میاوردی برای خودت، که از یه جراحی وسیع نجات پیدا کردی، شاید تو خوشحال شدنت تاثیر میذاشت این حس عمیق شکرگذاری

و اساسا دلایلی که برای برتری زایمان طبیعی اوردی شاید دلایل کم و کوچیکی هستن.


نظر_شخصی#  

سلام. گلی بارداری وقتی انتظارشو نداری ، یکی از سخت ترین اتفاقاته.ا اگرخودم تجربه ش نمیکردم الان میرفتم بالا منبر. با همه وجود شوکه شدنت رو درک میکنم.

ولی این نوید رو بهت بدم همونطور که من تا هفته ۲۹ رسیدم و الان شاد شادم از داشتن سه تا بچه پشت هم. شک نکن شما هم به این مرحله می رسی.

اصلا فکر منفی نکن.

شما بارداری دومته هنوز. هیچ دلیلی برای نگرانی نیست.



ببین نظر_شخصی# من اینه مکمل های شیمیایی و طبیعی رو با هم مصرف کن.

به پزشک انرژی مثبت و کاربلد رجوع کن، تحت نظر باش

بچه رو نذر کن

اعصابتو الکی سر اما و اگر خورد نکن. دیگه خدا خواسته یه فرشته افتاده تو دامنت. به رسمیت بشناسش و مادری کن براش.

آوافود مکمل طبیعی داره، از انواع سویق ها و مغزها، خیلی خوشمزه س، کار آوافود هم تر و تمیزه و از مواد تازه استفاده میکنه. بنظرم سفارش بده.

هیچ چیزی جای شیربادوم رو‌‌ نمیگیره (۱۴عدد بادوم پوست گرفته شده آسیاب شده + یک لیوان آب گرم +

عسل)

شیره انگور + شیره خرما + شیره توت ، هر ۸ ساعت یک قاشق

کمبود اهن رو ابدا شوخی نگیر و هرجور شده درمان کن اگر کمخونی داشته باشی

همینا فعلا به ذهنم میرسه.




ولی هیچی بالاتر از اعصاب اروم کمک کننده نیست

داغ ترین های تاپیک های امروز