پلنگ جسارتی من😍 یک سال گذشت که میشناسمت و برام مثل خواهر می مونی همونقدر مهربون و دوست داشتنی...تولدت مبارک باشه عزیزم 🥳🥳🥳سال دیگه به ارزو های قشنگت برسی چون لایقش هستی 😍😍خیلی خوشحالم که یه رفیق پایه مثل تو دارم❤
من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/
فدات عزیززززم😍😍منم خوشحالم دارمت رفیق😁❤ خانوم دکتر مهربون👭🏻👩🏻⚕️
عی جانم...بیا تاپیک محیا/
من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/
سارا تو خصوصی هم برات پیام گزاشتم....ولی چون میخام لغو کاربری بزنم فک نکنم پیامو بتونی بخونی....واس همین اومدم اینجا بت بگم....عزیز دلم من دارم لغو کاربری میزنم تا بتونم درسامو خوب بخونم...برای اینکع باهات در ارتباط باشم و برام برنامع بریزی و ازت سوال بپرس ب عارزو @mimiram گفتم ک بهت یاد بدع چالش حرف ناشناس یا چالش حرف دو نفرع بزنی ک بتونم اونجا بات در ارتباط باشم و هر هفتع مباحث هر هفتع رو بگم و برام برنامع ریزی کنی...بعدش ک برنامع ریزی کردی تو همین تاپیکت برام عکساشو بزار میام میبینم و برنامع رو بنویسم...
من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/
دردت تو قلبم من تا جایی که جون دارم میخوام کمکت کنم که تو فقط خوشحال باشی خوشحالی تو آرزوی منه
قلبمی ابجی...پیامممو ب سارا برسون...
من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/
من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/
من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/
من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/
من بشم قربونت خویشکم دلسوزم دلم نمیاد با ناراحتی بری ولی من منتظر میمونم با جون و دلم صدقتم
مرسی عارزو یمن ک همیشع هیچوق برام کم نزاشتی/
بیا تاپیک خودم قلبم/
من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/