دوستان میخوام زندگیمو براتون تعریف کنم خیلی سختی کشیدم و واقعا کسی رو ندارم
من سال ۸۹ وارد دانشگاه شدم یه پسری ازم خوشش اومد همش اصرار که میخوام باهات اشنا شم ولی چون من با هیچ پسری نبودم میترسیدم اون استاد هارو واسطه میکرد من بهش گفتم نه و همش تو کلاس خون دماغ میشد گذشت بعد یه سال من راضی شدم بشنوم حرفاشو