خبب
من ک قاطی کردم،اسم بذار،پسر فامیل باپسر هم دانشگاهی...
دیگه جواب نمیداد شبا بهم میگف نمیتونم واتساپ ج بدم چون خانوادم هستن در حالیکه صبح میدم تا ساعت ۴ صب بیدار بوده و من به اون واسطه گفتم اونا هم گفتن به ما ربطی نداره و اون خانوم واسطه به مادر پسره گفته پسر شما اینکارو کرده و اونم گفته اصلا ما خبر نداریم
و از اون دختر یعنی من معذرت خواهی کن بگو ببخش شرمنده و اون پسر بلافاصله بعد دو سه ماه ازدواج کرد
به نظرتون من دیگه به کی میتونم اعتماد کنم هر موقع همشهریمو میبینم انگار دنیا رو سرم خراب میشه
به نظرم لزومی نداشت رابطه قبیتو بهش میگفتی
اینم بگم خواستگار دومم که همشهریم بود و من دوسش داشتم خواهرم بدوبدو رف پشت سرمن پیش همه حرف زد که ازه خواهرم بده من موندم اون ازدواج میکنه خواهرم میاد پیش شما کی میاد پیشش با کیا حرف میزنه
ببین با کسی ک اشنا میشی نمیخاد همون اول همه چیزو بزاری کف دستش یه مدت ک گذشت ازت خوشش اومد و یه مقدار وابستگی پیش اومد اونوقت اکه لزومی داشت بهش بگو اینجوری احتمال اینکه بره خیلی کمتره بعدشم بگو قرار بوده نامزد کنیم خانوادم قبول نکردن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
25 ثانیه پیش
26 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
