شوهرمن انقد بی لیاقته که فقط یه حقوق کارمندی ۲،۳ تومنی داشت امامن انقد مدیریت مالی و زندگیم خوب بود، کاری کردم ۳ تاخونه تو تهران خرید ظرف ۶،۷ سال زندگی، اما مگه قدر میدونه؟
اومد خاستگاری چندتا بیماری کوچیک داشت، مادیات چیز خاصی نداشت، کارمندساده بود با یه لیسانس و من و خانوادم ازهرلحاظ ده برابر برتربودیم.
من گفتم لابد میبینه چهرم خوبه، نجیبم، باحجابم، پدرم شغل عالیه داره و خانوادم شریف و موثقن، ازهمه مهمتر اخلاق خودم خوبه، مهربون و عاطفیم، چندتامدرک دانشگاهی دارم، حتماااا عاشقم میشه، گفتم همینکه اهل نماز روزه است و ظاهرا سالم و پاک بنظر میان کافیه....
اما کی بود که قدربدونه....مدام تندی، بی توجهی، نفهمی ، قهر، خامی، بچه ننه بازی، بی محبتی.
کاری کرد که آرزوی هروزم شد مردن و راحت شدن.....
کاش بی عاطفه و خشک بودم دلم نمیسوخت، کاش بی سلیقه بودم، دستپختم بدبود، چهرم بد بود، بی خانواده و بداخلاق بودم و بی بند و بار و نانجیب تالااقل کمتر اذیت شم ازینهمه کم گذاشتن و قدرنشناسی.....
هی خدا