من خودم معجزه دیدم قربون خدا برممم عاشقشمممم ینی
ی بار مجرد ک بودم تواتاق خواب خواب بودم مامانم پذیرایی خواب بود،نصفه شب تشنم شد خواستم برم اب بخورم دیدم دستامو میتونم تکون بدم ولی پاهام بلند نمیشن،عین فلجا خودمو کشون کشون بردم سمت مامانم بادستم لمسش کردم ببینه حالم عجیبه،که خواست بیدار شه پاهام برگشت مامانم محرم شیر داد دسته عزاداری
یکی هم این که وقتی پنج شش سالم بوده مشکل کلیه پیدا میکنم بابام منو میبره دکتر،دکتر میگه این درست نمیشه خودتو علاف نکن بابام عصبانی میشه دادوبیداد اونم ی نامه مینویسه ی دکتر دیگه،ک.میرم پیشش وخوب میشم،ب نظرم دکتر دومی درستم نکرد،خدا بود ک ب دادم رسید چون مامانم شفامو خواسته بود،هنوزم گاهی اوقات خواب امام میبینم