خدا نکنه ماچ به کله تون 😘😜
یاد پارسال افتادم
روزهای اول دانشگاه، یکی از فامیل هام دعوتم کرد
اسنپ اشتباه به آدرس دیگه بردم پیاده ام کرد
منم تو تاریکی همزمان با قالب تهی کردن اشهدمو میخوندم
بعد یکی از همکلاسی هام شانسی دیدم
اصرار که بیا من میبرمت
منم میگفتم گم شو تو میخوای منو بدزدی
میگفت بخدا نه منم یه خواهر دارم میترسم یه روز تو شهر غریب همچین اتفاقی برایش بیفته
میگفتم برو ور دل همون خواهرت ولم کن الان فامیلم میاد دنبالم
بعد گوشیم زنگ خورد مامانم بود ازم گرفت با مامانم حرف زد که برسونتم
هیچی دیگه رسوندم
مامانم تو راه زنگ زد صداش خیلی بلند بود
میگفت با پسر مردم کاری نداشته باشی بزار عفیف برسه خونه و...
واییییی اونم شنیددددد
هرچی من لبخند مونالیزا تحویلش میدادم
مامانم پشت گوشی همه رو شست برد
های این خاطره رو تقریبا واسه یاس گل تعریف کردم ولی خودش نیست بگه یادش بخیر😤