2777

کتاب_با_تبسم #

برای هشتگ "کتاب_با_تبسم" 8 مورد یافت شد.

داستان کوتاه لنگه به لنگه

نوشته زویا پیرزاد


داستان_با_تبسم#  

کتاب_با_تبسم#  




بعضی صبح‌ها که از خواب بیدار می‌شدم، دلم می‌خواست با پیراهن خواب کهنه، موهای شانه نکرده و جوراب‌های لنگه به لنگه جلو تلوزیون بنشینم و کارتون تماشا کنم. کارتون‌های والت دیزنی را دوست داشتم. دلم می‌خواست انگور بی دانه جلویم بگذارم و در دنیای دختر خاکستر نشین، زیبای خفته و سفید برفی و هفت کوتوله غرق شوم. دلم می‌خواست دختر خاکستر نشین باشم و زیبای خفته و سفید برفی، در انتظار شاهزاده‌ام که کدو تنبلم را به کالسکه ای زرین تبدیل کند و حس عشق را در من بیدار، و برایم قصری بسازد مجلل و زیبا، قصری که در آن از آشپزی و گردگیری و رختشویی خبری نباشد، قصری آنقدر بزرگ که شب‌ها گریه‌ی کودک شیر خواره‌ام از خواب بیدارم نکند و بوی مدفوع شل و ولش رویاهایم را بر هم نزند.

  • همه آدم‌ها، در آغاز جوانی می‌دانند افسانه شخصی‌شان چیست. در آن دوره زندگی، همه چیز روشن است، همه چیز ممکن است و آدم از رؤیا و آرزوی آنچه دوست دارد در زندگی بکند، نمی‌ترسد. با این وجود، با گذشت زمان، نیرویی مرموز تلاش خود را برای اثبات آن که تحقق بخشیدن به افسانه شخصی غیرممکن است، آغاز می‌کند.


کتاب_با_تبسم#  

داستان_با_تبسم#  

کیمیاگر#  

داستان کوتاه آبجی خانم

نوشته: صادق هدایت 



آبجی خانم خواهر بزرگ ماهرخ بود، ولی هر کس که سابقه نداشت و آنها را می دید ممکن نبود باور بکند که با هم خواهر هستند. آبجی خانم بلند بالا، لاغر، گندمگون، لب های کلفت، موهای مشکی داشت و روی هم رفته زشت بود. در صورتی که ماهرخ کوتاه، سفید، بینی کوچک، موهای خرمایی و چشمهایش گیرنده بود و هر وقت می خندید روی لب های او چال می افتاد. از حیث رفتار و روش هم آن ها خیلی با هم فرق داشتند. آبجی خانم از بچگی ایرادی، جنگره و با مردم نمیساخت حتی با مادرش دو ماه سه ماه قهر می کرد بر عکس خواهرش مردم دار، تو دل برو، خوشخو و خنده رو بود، ننه حسن همسایه شان اسم او را (خانم سوگلی) گذاشته بود. 


داستان_با_تبسم#  

کتاب_با_تبسم#  

صادق_هدایت#  

نوشته عباس معروفی



سمفونی مردگان کتابیست بسیار تراژدیک و غم‌انگیز اما بسیار زیبا و عالی که برای همیشه در ذهن خواننده باقی خواهد ماند...



نوع روایت معروفی در سمفونی مردگان منحصر به فرد است. راوی داستان چندین بار عوض می شود و هر بار داستان از دید یک شخص متفاوت بیان می شود. در هنگام خواندن متن کتاب سمفونی مردگان شاهد بازگشت به گذشته در زمان حال هستیم، شاهد عوض شدن مکان هستیم و مدام فضا عوض می شود و…


شخصیت اصلی داستان سمفونی مردگان آیدین است. یک پسر روشنفکر، شاعر، بسیار فعال و رادیکال که در یک خانواده به شدت سنتی و پدرسالار زندگی می کند.



در این میان، جابر، پدر آیدین از شعر گفتن و کتاب خواندن او هراس داردو او را از همه این کارها و شعر گفتن ها منع می کند و حتی کار را به جایی می رساند که کتاب ها و حتی اتاقش را می سوزاند و عقیده دارد این ها فتنه و اسباب شیطانند. در نهایت فشار روانی روی آیدین زیاد می شود و…


کتاب_با_تبسم#  

معرفی_کتاب#  

سمفونی_مردگان#  

عباس_معروفی#  

معرفی کتاب 

"تخت خوابت رو مرتب کن"


ویلیام اچ. مک ریون، ژنرال بازنشسته‌ی نیروی دریایی آمریکا در کتاب تختخوابت را مرتب کن، به بیان ده درسی که در تمرینات نیروی دریایی یاد گرفته، می‌پردازد. این کتاب که از پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز و درباره چیزهای کوچکی‌ست که می‌توانند زندگی‌ و شاید دنیا را تغییر دهند.

کتاب_با_تبسم#  


پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز