سهم شما از زندگی چقدر است؟

فردا 18 اکتبر، یک روز جالب و مهم جهانی است، که همه ما هر روز با آن به نوعی سروکار داریم اما ضرورتا کاری برایش انجام نمی‌دهیم. عنوانش این است: زندگی‌تان را ارزیابی کنید! بیایید امسال، تا قبل از رسیدن این روز، یک حساب سرانگشتی داشته باشیم و ببینیم با زندگی‌مان چندچندیم. زندگی فرصتی غیر قابل تکرار است. پس اگر می‌‌‌خواهید از آن نهایت استفاده را ببرید چاره‌‌‌ای ندارید جز اینکه سرتان در حساب و کتاب باشد.

این دو دوتا چهار تا فرق دارد!

بدون حساب و کتاب نمی‌‌‌شود زندگی کرد. برای مثال اغلب ما آخر بُرج که می‌‌‌شود، رسید خریدهایی را که در طول ماه انجام داده‌‌‌ایم رو می‌‌‌کنیم و بر مبنای دخل و خرج‌‌‌مان برای هزینه‌های ماه بعد برنامه‌‌‌ریزی می‌‌‌کنیم. یا اگر بخواهیم مهمانی بدهیم از قبل لیستی از مایحتاج تهیه می‌‌‌کنیم تا وسط کار به خاطر یک کمبود کوچک دست‌‌‌مان در پوست گردو نماند. خوشبختانه اغلب ما در این قبیل حساب و کتاب‌‌‌ها که لازمه زندگی هم هستند یَد طولایی داریم اما بخش تراژیک ماجرا آن است که سرگرم شدن به این حساب و کتاب‌‌‌ها ما را از حساب و کتاب بزرگتری غافل می‌‌‌کند؛ حساب و کتاب عمری که از ما گذشت و اینکه آیا این زندگی ما همان چیزی است که همیشه دوست داشته‌‌‌ایم باشد؟ شما چقدر اهل حساب و کتاب عمر و زندگی‌‌‌تان هستید؟

یک - هیچ به نفع رضایت یا نارضایتی؟

بیایید برای یک لحظه کاری به دنیای بیرون و مشکلات آن نداشته باشید و فقط خودتان باشید و خودتان. آیا از ته دل از زندگی‌‌‌تان راضی هستید؟ در طی این عمری که از خدا گرفته‌‌‌اید، چقدر توانسته‌‌‌اید رؤیاهایتان را محقق کنید؟ اگر بخواهید اسمی برای داستان زندگی‌‌‌تان بگذارید، چه اسمی می‌‌‌گذارید؟ فکر می‌‌‌کنید اگر از شما خواسته بشود که در یک کفه ترازو فهرست بخش‌‌‌هایی از زندگی‌‌‌تان که از آن راضی هستید و در کفه دیگرِ آن فهرست بخش‌‌‌هایی که از آن ناراضی هستید را بگذارید، کدام کفه سنگین‌‌‌تر خواهد شد؟
اگر پاسخ شما به این قبیل سؤالات به نفع نارضایتی است بهتر است بدانید که این فقط داستان شما نیست! پس قبل از اینکه تسلیم وسوسه رو ترش کردن به دنیا بشوید، زندگی‌‌‌تان را مرور کنید و برای عوض کردن اوضاع کاری بکنید.

نارضایتی از زندگی را ضربه فنی کنید

اگر می‌‌‌خواهید زندگی را به روزهای عمرتان تزریق کنید، چند نکته را مد نظر قرار دهید:

روبروی خود واقعی‌‌‌تان بنشینید

به میزان رضایتمندی‌‌‌تان از زندگی نمره بدهید و جنبه‌‌‌هایی را که احساس نارضایتی می‌‌‌کنید دقیق مشخص کنید. حرف‌‌‌های کلی مانند «کلاً از زندگی راضی نیستم» کمکی به شما نمی‌‌‌کنند پس به صورت دقیق و با جزئی‌‌‌نگری بگویید که از کدام جنبه زندگی‌‌‌تان رضایت کافی ندارید. اصلاً کجای جاده زندگی ایستاده‌‌‌اید؟

زندگی ایده‌‌‌آل‌‌‌تان را تعریف کنید

دوست دارید در زندگی به چه برسید؟ آن تصویر مطلوبی که از خودتان دارید چه شکلی است؟ فاصله زندگی فعلی با زندگی‌‌‌ای که دوست دارید داشته باشید را چقدر می‌‌‌بینید؟ این زندگی ایده‌‌‌آل، چقدر به رشد انسانی شما کمک می‌‌‌کند؟ به عبارت دیگر، خودِ رؤیایی شما چه نفعی می‌‌‌تواند برای شما و دنیایی که در آن زندگی می‌‌‌کنید داشته باشد؟

به خودتان بیشترین سهم را بدهید

اگر از زندگی‌‌‌تان راضی نیستید، حواستان باشد تا به تله سرزنشگری نیفتید. درست است که شرایط بیرونی روی شما اثر می‌‌‌گذارند ولی مقصر نارضایتی شما نیستند چون انتخاب و تصمیم نهایی با خود شما است نه برای مثال با پدر و مادرتان. به علاوه خودتان را هم سرزنش نکنید و به جای آن از اشتباهات گذشته‌‌‌تان درس بگیرید و برای استفاده از آنها کمر همت ببندید.

اولویت‌‌‌بندی کنید

بعضی از عوامل ایجاد کننده نارضایتی آنقدر اساسی هستند که می‌‌‌توانند نارضایتی‌‌‌های بعدی را هم ایجاد کنند. برای مثال اگر رابطه شما با همسرتان پر از کشمکش است، انتظار می‌‌‌رود که زندگی تحصیلی و شغلی شما هم با مشکلاتی مواجه باشد. پس قبل از هر چیز، عوامل مهم‌‌‌تر را بشناسید و آنها را حل و فصل کنید و سپس به تدریج به عوامل بعدی بپردازید.

تکلیفتان را با خودتان روشن کنید

چه هدف‌‌‌هایی دارید؟ چه می‌‌‌خواهید؟ چه انتظاراتی از خود و زندگی‌‌‌تان دارید؟ چه روابطی شما را آزرده می‌‌‌کند و دلتان می‌‌‌خواهد آنها را تغییر بدهید؟ حال کودک درونتان خوب است؟ حال منطق و عقلانیت‌‌‌تان چطور؟ چه اشتباهاتی داشته‌‌‌اید؟ چقدر اشتباهاتتان را پذیرفته‌‌‌اید؟ سایه اشتباهات گذشته بر زندگی الآن شما چقدر سنگینی می‌‌‌کند؟ چقدر در خیال آینده سیر می‌‌‌کنید؟ آیا احساس شادی و امید می‌‌‌کنید؟ آیا احساس تنهایی دارید؟ چقدر از سلامتی‌‌‌تان راضی هستید؟ آیا به تناسب اندامتان اهمیت می‌‌‌دهید؟ رابطه‌‌‌تان با شغل‌‌‌تان چطور است؟ و بسیاری سؤالات دیگر...