2109
بچه‌هایی که همیشه چشم به راهند

بچه‌هایی که همیشه چشم به راهند

1394/10/06 بازدید3681

نینی سایت- نگار حسینخانی: خیلی‌ها اجازه ورود به این شیرخوارگاه را پیدا نمی‌کنند. مدیر مرکز می‌گوید ورود و خروج به مرکز برایشان مسوولیت دارد. با کلی هماهنگی به شیرخوارگاه معلولان «رفیده» رفتیم. تک تک به اتاق‌ها سرک کشیدیم و چند ساعتی میهمان بچه‌های رفیده بودیم. رفیده نام پرستار حضرت رسول بوده و حالا سال‌هاست روی ملک موقوفه خانم و آقای چیذری قرار گرفته است. تخت‌های میله‌ای ردیف‌های کنار هم دور تا دور اتاق چیده شده‌اند و مادریارها وسط اتاق می‌چرخند و به وضعیت بچه‌ها رسیدگی می‌کنند؛ سر این یکی را جا به جا می‌کند و به آن یکی غذا می‌دهد و شیشه شیر آن یکی را به دستش می‌دهد و برای این طرفی اسباب بازی می‌آورد. صورتش خسته است و بچه‌ها با دیدن ما که غریبه‌ایم برخی غریبی‌شان می‌شود و برخی دست‌هایشان را از میان میله‌های تخت بیرون می‌آورند و ما را به خودشان می‌خوانند. 

دل می‌خواهد بین بچه‌هایی قدم بزنی که چندان درکی از زندگی ندارند و تنها آن را نفسی می‌دانند که دستگاه اکسیژن مدام پمپاژ می‌کند؛ بچه‌های مرکز ایزوله «رفیده»، تنها مرکز شیرخوارگان معلولان. ایزوله بودن بچه‌ها از آن روست که برخی تنها زندگی گیاهی دارند و هیچ حسی از چشم‌هایشان به آدم منتقل نمی‌شود. در چشمانت نگاه می‌کنند، بی‌آن‌که نگاه کنند.  بیماری‌هایشان خاص است و معلولیت‌شان جسمی و ذهنی‌. هر چند در میان همه این بچه‌ها هستند کودکانی که درجه هوشی بالاتری از باقی بچه‌ها دارند و به اصرار مدیر شیرخوارگاه به مدارس بچه‌های عادی می‌روند که پیشرفت کنند و اجتماعی شودند، اما اکثر بچه‌ها از چنین امتیازی برخوردار نیستند. بیماری امان خیلی‌هایشان را بریده.

به اتاقی می‌روم که مادریاری کنار تختی ایستاده و با یکی از بچه‌ها صحبت می‌کند. می‌گوید می‌فهمد ما چه می‌کنیم و چه می‌گوییم، اما عکس‌العملی نشان نمی‌دهد. یکی روی تخت رو‌به رویی، روی دو زانو نشسته و دست‌هایش را تا انتهای بازو از میان میله‌های تختش بیرون آورده است و بی‌قراری می‌کند که به تختش نزدیک شوم. مادریار می‌گوید شبیه کسی هستم که هفته‌ای یکبار به او سری می‌زند و بغلش می‌کند. می‌گوید فکر کرده که من آن میهمان هفتگی‌ام که آمده‌ام در آغوش بگیرمش. میله‌های روی تختش را هم انداخته‌اند و بچه در قفسی که تخت نام دارد، جست و خیز می‌کند. مادریار می‌گوید مجبور شده‌اند روی تختش را ببندند، چون میله‌ها را می‌گیرد و بالا می‌رود و خودش را روی زمین می‌اندازد، می‌گوید به خطرش نمی‌ارزد. 

اینجا بچه‌هایی هستند مثل الناز پنج ساله که بسیار کوچک مانده و رشد نکرده است. معصومه حق‌گو، مدیر  شیرخوارگاه می‌گوید: «الناز زمانی که به دنیا آمد، مقعد نداشت. مقعدش را باز کردیم و کمی حالش بد شد، ولی الان تقریبا حالش خوب است.» بچه‌ها را کمتر از تخت پایین می‌آورند چون درکی از زنذگی اجتماعی ندارند و گاهی همدیگر را می‌زنند. «نمی‌شود پای بچه‌ها را بست که... گناه دارند!» این را حق‌گو می‌گوید. بالای سر بچه‌ای ایستاده‌ایم که سرش بسیار بزرگ شده و لوله‏ای از آن، آبِ سرِ کودک را می‏کشد که سرش از این بزرگ‏تر نشود. می‌گوید: «مدام باید سرش را جابه جا کرد، خودش قادر نیست با گردن نحیفش سر به این بزرگی را بچرخاند. زخم‏های سر بچه‏ها باید بانداژ شود تا زخم‏ها رشد نکنند و بزرگ‏تر نشود.  

بعضی از مادریاران چون جوانند از لحاظ عاطفی انرژی و نیروی بیشتری می‏گذارند. مدیر مرکز رفیده می‏گوید: «ما بیشتر روی اعتقاد و وجدان این مادریاران کار می‏کنیم. هرچند در این مرکز داوطلبانی هم داریم که آموزش‏هایی می‏بینند. اما باید داوطلبان حتما دیپلمه باشند. همان زمان که به عنوان مادریار انتخاب می‏شوند، فرمی را در شمیرانات پر می‏کنند. به ندرت نیرو جذب می‏کنیم. حقوق هم مشارکتی تعیین می‏شود. یک سری آنهایی هستند که باید خانه‏هایشان به مرکز نزدیک باشد، و با توافق شب‏هایی را برای پرستاری از بچه‏ها در مرکز بمانند. ممکن است نیرو 24 تا 48 ساعت در مرکز نگه داشته شود. مادریارانی هستند که با معلولان کار می‏کنند و با آنها آشنایی دارند. خیلی از این داوطلبان طاقت نمی‏آورند و می‏گویند که دلش را ندارند و گریه‏کنان از در مرکز بیرون می‏روند.» نیروهای جدید برای آموزش کنار دست مادریاران می‌ایستند چون حتی یک لحظه غفلت صدمات جبران‏ناپذیری خواهد داشت. شاید خیلی‏ها گمان کنند که مراقبت از این بچه‏ها چندان واجب و حساس نیست، چون پدر و مادری بالای سر این بچه‏ها نیست و شاید بتوان از مراقبت‏های لازم چشم‏پوشی کرد. اما باید بدانیم این بچه‌ها، بچه‌های دولت محسوب می‌شوند که به تناسب شرایط نگهداری‌شان سخت‌تر از بچه‌های دیگر است. دولت درباره سهل‌انگاری نسبت به فرزندانش هیچ گونه اغماض و گذشتی ندارد. خیلی مهم است که مادریاران دست بچه را ول نکنند و از آنان غافل نشوند. آموزش‌هایی ببینند و کنار دست بقیه مادریاران بایستند. بعضی‌ها مجبورند گزارش لحظه به لحظه به مسولان‌شان بدهند. ما به تازه‌واردان می‌گوییم که بچه بدنش داغ است، درست غذا نمی‌خورد... در صورت بروز مشکل مسولیتش با شماست که گزارش ندادید و توجه نداشتید. باید سریع به دکتر اطلاع دهید. تا سریع‌تر اقدام شود. برخی بچه ها شرایط خاصی دارند و گاهی فوتی هم داریم. گاهی اوقات باید حتما بچه‌ها به بیمارستان اعزام شوند و هر کاری که از دست‌مان بر می‌آید انجام دهیم.» تمام قسمت‌های رفیده دوربین کار گذاشته شده و مرتب کنترل می‌شود. 

سختی مدیریت و کار در این شیرخوارگاه نه از حرف‌های حق‌گو، که از از اسمش مشخص است. رفیده مرکز معلولین ایزوله است. در اینجا بچه‌هایی هستند که انگشتانشان به هم چسبیده و فرم سرشان شکمی است، اما به گفته حق‌گو خیلی باهوشند. یاد خاطره‌ای از یکی از بچه‌هایش می‌افتد و می‌گوید: «دو سالش بود. ما خیلی تلاش کردیم که این بچه پیشرفت کند. دو بار رفت کمیته توانبخشی ... از گفتار درمانی و همه کارهایی که لازم بود روی او انجام دادیم چون با مادریارانش ارتباط برقرار می‌کرد و مادریاران هم با او خیلی کار کرده بودند و وعده جایزه داده بودند. بعد از کلی تلاش موفق شدیم بخ شیرخوارگاه امنه منتقلش کنیم. چنین مواردی هم وجود دارند ولی تعدادشان زیاد نیست.» آهی می‌کشد و می‌گوید: «بچه‌ها خیلی مظلومند چه به خاطر نقصی که دارند و چه بی‌کس و کار بودن‌شان و چه ناتوانی‌شان در دفاع از خود. برخی‌هایشان با این وجود خیلی قوی هستند. اما بچه‌های رفیده از همه بچه‌های دیگر مظلوم‌ترند چون معلولیت ذهنی و جسمی هم دارند.» او امیدوار است مادران بیشتری به این مرکز سر بزنند و از بچه‌هایی که نه تنها مادری ندارند که از نعمت سلامتی نیز بهره‌مند نیستند، دیدن کنند که رسول اکرم(ص) می‌فرماید: عُدْ مَنْ لَا یَعُودُکَ وَ أَهْدِ إِلَى مَنْ لَا یُهْدِی إِلَیْک‏... از کسى که به عیادت تو نمى‌‏آید عیادت کن و به کسى که به تو هدیه نمى‌‏دهد، هدیه بده.

 

ارسال نظر شما

login captcha
خدایا حکمتت را شکر هر انچه خیره در حق بندگانت کن
خدا خودش کمک کنه
اگر دولت حاضر میشد هزینه های بالای سونوگرافی و غربالگری را برای تمام خانمهای باردار و بی بضاعت بطور رایگان انجام بده اونوقت اینقدر بچه های معلول و ناتوان و بیدفاع دنیا نمی اومدن هزینه ای که اگر اونجا با خوبی و خوشی صورت میگرفت اینجا با درد و غصه لزوم نداشت انجام بشه نمیدونم مسیولان کجا درس خوندن یا وجدانشون کجا خوابیده شاید صد در صد مشکلات رفع نشه اما درصد بالاییش با هوشمندی و وجدان کارکنان این دولت حل میشد آه و وای و افسوس
خدای من خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم چه دل بزرگی می خواد نگهداری از آین بچه ها
خیلی سخته واقعا..باهاشون کار میکنم
خدایا شکرت ببخش اگر گاهییییی ناشکری میکنیم ببخششششش و کمک کن به همه بنده هات
منم بچم اوتیسمه سختیشو درک میکنم .طفل معصومها...
دل آدم خون میشه.خدایااااا

پربازدیدترین ها