وای یه سم دیگههههههههه یادم اومد
چن سال پیش مهمون داشتیم اولین بارشون بود میومدن خونمون خیلیم باهاشون رودروایسی داشتیم
بعد خاستم قرمه سبزی درست کنم مامانم از قبل سبزی هارو در اورده بود منم دیگه توجه نکردم گذاشتم تو انباری سرخ میشدن با زیر ملایم منم توخونه کار داشتم همش دیگ توجه نکردم که چرا بو نمیدن
خلاصه قرمه سبزیه هرکار میکردیم جا نمیفتاد
ب اجبار دیگ درش اوردیم خب دیر شده بود
بعد فهمیدیم به جا سبزی خورشتی شوید در اورده بود😂😂😩😩😩وای هیچ کاری هم نمیشد کرد
بهشون دادیم خوردن خلاصه حالا زنه یکم مشکل اعصاب داشت وقتی حالش بد میشد برخلاف بقیه ک گریه میکردن این میخندید
دختر خالم که باهاشون رف گف تا خود خونشون که رسیدن همینجووووری زنه فقط میخندید😐😂😂😂😩اخه شوید سردردو اینا میاره خلاصه خیلی بده