واااای منم یه بار با دوستم رفتیم یه لباس فروشی آنتیک و شیک لباسارو نیگا کردیم فروشنده هم یه پسر شیک و باکلاس بود و اینا
موقع برگشت دوستم با صووووورت رفت شیشه.نمیدونستم گریه کنم یا بخندم
جای صورتش کاااامل و واضحححح روی شیشه افتاده بود.و مدام میگفت شیشه خیلی تمیز بود ندیدم.
منم که خنده را بر گریه ترجیح دادم تا خونه پخش زمین بودم باید منو میکشیدن میبردن با خودشون🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
خیر😌
منم ۶.۷سالم بود تو کوچه ازون بادکنا پیدا کردم پسرخالم که دوسال از من بزرگتر بود سریع مامانشو آورد و تو گوشش یه چیزی گفت اونم سریع از دستم گرفت گفت بدو بروووو دستاتو خووووب بشووووور..
حالا بماند سالها تو ذهنم بود ک چرا بادکنک عزیزمو ازم گرفتن...و هزارسال بعد متوجه شدم😂😂😂
هنوز تو کف اینم پسرخالم که فقط دوسال از من بزرگتر بود چرا میدونست اون چیه😑🤯
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
