بچه ها من یه خاطره سم دسته جمعی دارم وقتی ۱۲ ۱۳ سالم بود من و سه تا از دوستای دیگم همگی عاشق یه پسر تو محلمون شدیم😐 بعد خواستیم واسش هدیه بخریم ک بهش بگیم ک ما همگی عاشقت شدیم خلاصه تو اون بی پولی واسش کیک و بیسکوییت خریدیم کادو پیچ هم کردیم یه نامه هم نوشتیم گذاشتیم روش
ولیییییی شکر خدا قبل انجام اون کار شوم عقل اومدیم نشستیم کیک و بیسکوییتارو خودمون خوردیم😂😂😂😂
دوران راهنمایی بودم کار با عابر بانک بلد نبودم خالم گف خانمه هرچی گف بگو چشم واگرنه کارتو انجام نمیده
منم باورکردم خانمه گف کارت خود را وارد کنید رمز را وارد کنید وووو...منم همه اینکارارو با گفتن باشه چشم انجام میدادم
ی مرحلشو نگفتم باشه چش دیم واقعا کارنکرد//:
خالم گف سریع بگو منم تکرار کردمو حل شد
نشستیم ت ماشین دیدم از خنده ریسه میره گف من شوخی کردم چیزی بگی ونگی کارو انجام میده عابر😀
ازون ب بعد من اون ادم سابق نشدم😑💔
لایکم کن اسی بعد بیام بخونم
دوران دبیرستان معلم روزاول گفت خودتونو معرفی کنین یکی ازبچه ها ک اسمشو گفت من با خودم اسمشو تکرار کردم نوبت خودم شد اسممو بگم اسم اونو گفتم دوستام چشماشون دو تا شد نمیدونم چرا اونجوری شد اصلا
وای یه سم دیگههههههههه یادم اومد
چن سال پیش مهمون داشتیم اولین بارشون بود میومدن خونمون خیلیم باهاشون رودروایسی داشتیم
بعد خاستم قرمه سبزی درست کنم مامانم از قبل سبزی هارو در اورده بود منم دیگه توجه نکردم گذاشتم تو انباری سرخ میشدن با زیر ملایم منم توخونه کار داشتم همش دیگ توجه نکردم که چرا بو نمیدن
خلاصه قرمه سبزیه هرکار میکردیم جا نمیفتاد
ب اجبار دیگ درش اوردیم خب دیر شده بود
بعد فهمیدیم به جا سبزی خورشتی شوید در اورده بود😂😂😩😩😩وای هیچ کاری هم نمیشد کرد
بهشون دادیم خوردن خلاصه حالا زنه یکم مشکل اعصاب داشت وقتی حالش بد میشد برخلاف بقیه ک گریه میکردن این میخندید
دختر خالم که باهاشون رف گف تا خود خونشون که رسیدن همینجووووری زنه فقط میخندید😐😂😂😂😩اخه شوید سردردو اینا میاره خلاصه خیلی بده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
