2777
2789
عنوان

ننه نخودی

262 بازدید | 23 پست

بچه که بودم آرزو داشتم خیلی پولدار شوم!

و اولین چیزی هم که میخواستم بخرم یک یخچال برای "ننه‌نخودی" بود.

ننه‌نخودی پیرزنِ تنهای محل ما بود که هیچ‌وقت بچه‌دار نشده بود.

می‌گفتند جوان که بود شاداب و سرحال بود و برای بقیه نخود می‌ریخته و فال می‌گرفته.

پیر که شد، دیگر نخود برای کسی نریخته ؛ اما "نخودی" مانده بود تهِ اسمش.

زمستان و تابستان آب‌یخ می‌خورد، ولی یخچال نداشت.

ننه ، شبها راه می‌افتاد می‌آمد درِ خانه‌ی ما را می‌زد و یک قالب بزرگ یخ می‌گرفت.

توی جایخیِ یخچالمان، یک کاسه داشتیم که اسمش "کاسه‌ی ننه‌نخودی" بود.

ننه با خانه‌ی ما ندار بود.

درِ خانه اگر باز بود بی‌در زدن می‌آمد تو ، و اگر سرِ شام بودیم یک بشقاب هم می‌آوردیم برای او.

با بابا رفیق بود!

برایش شال‌گردن و جوراب پشمی می‌بافت و باهاش که حرف می‌زد توی هر جمله یک "پسرم" می‌گفت.

یک شبِ تابستان که مهمان داشتیم و توی حیاط جمع بودیم ؛ ننه، پرده را کنار زد و آمد تو.

بچه‌ی فامیل که از ورود یکباره‌ی یک پیرزن کوچولوی موحنایی ترسیده بود ، جیغ زد و گریه کرد.

ننه به بچه‌ آبنبات داد. نگرفت، بیشتر جیغ زد.

بچه‌ را آرام کردیم و کاسه‌ی ننه نخودی را از توی جایخی آوردیم.

بابا وقتی قالب یخ را می‌انداخت توی زنبیل ننه، آرام گفت:

"ننه! از این به‌بعد در بزن!"

ننه، مکث کرد.

به بابا نگاه کرد؛ به ما نگاه کرد و بعد بی‌حرف رفت.

و بعد از آن، دیگر پیِ یخ نیامد.

کاسه‌ی ننه‌نخودی ماند توی جایخی و روی یخش، یک لایه برفک نشست.

یک شب، کاسه را برداشتیم و با بابا رفتیم درِ خانه‌ی ننه.

در را باز کرد.

به بابا نگاه کرد.

گفت: "دیگه آبِ یخ نمی‌خورم، پسرم!"

قهر نکرده بود؛ ولی نگاهش به بابا غریبه شده بود.

شبیه مادری شده بود که بچه‌هایش بی‌هوا برده باشندش خانه سالمندان.

او توی خانه‌ی ما کاسه داشت، بشقاب داشت و یک "پسر".


یک در ، یک درِ آهنی ناقابل ، یک در نزدن و حرف پدر

ننه را پرت کرد به دنیای خودش و این واقعیت تلخ را یادش آورده بود که "پسرش" پسرش نبوده!


ننه‌نخودی یک روز داغ تابستان مُرد.

توی تشییع‌جنازه‌اش کاسه‌ی یخ ننه را انداختیم توی کلمن و بابا قدِ یک پسرِ مادرمرده اشک ریخت و مدام آب یخ خورد.

یک حرف، یک عکس العمل، یک نگاه،... چقدر آثاربه همراه دارد....

کاسه یخ ؛ انگار بهانه ی عشق و مهربانی بود ..

خدا میدونه کاسه یخ هر کدوم از ما کی؟ کجا؟ در یخچال دل چه کسانی ؟

هزار بار

برفک گرفت و شکست و پرت شد و دیده نشد !

حواسمون به یکدیگر باشد،در پیچ و خم این روزگار ،یکدیگر را فراموش نکنیم و محبت و مهربانی را به بوته فراموشی نسپاریم. نگذاریم گل محبت،در پشت در نامهربانی پژمرده شود.

یه زمان خیلی از رنگ عوض کردن آدما غصه می‌خوردم  ولی امروز فقط بهشون می‌خندم. دیدم که پول فایده نداشت، شهرت کافی نبود، دیدم موفقیت‌های پر‌سر و صدا هم عمری داره و فقط شخصیتته که می‌مونه برات.  می‌خندم به تصورات خودم، که هربار از نگاه من چقدر اون آدمها بزرگ‌ به نظر می‌رسیدن و تهش مثل یک حباب به اشاره ای از روزگار، تموم!
بیشتر ببینید

قضاوت نکردم من اینو میشناسم قبلا رفیقم بود هرچی بهش گفتم احمققققق نرو سرقرار و رفت و الا ببین به کجا رسیده

نتونستم واقعی بهش فحش بدم لاقل تو تاپیکش خودمو خالی کنم

امروز تاپیکاشو خوندم فهمیدم خودشه


این تو تاپیک قبلیش گفت باهاش رابطه داشته فک کرده میمونه ولی سر قرار اول باهاش رابطه برقرار کرد

اخه کدوم دختر عاقلی قرار اول اینکارو میکنه؟ قرار اول عاشق میشه و فک میکنه با اینکارا پسر میمونه؟ از رو هوس بود

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

تازه اون پختری ک شوهرش عاشقشه اون دختره ک با پسر عموش ازدواج کرده بوده

بعد ازدواج همچنان رابطه جن...سی داسته با شوهر این 

ببسن شوهرش چقد کصیفه ک با زن متاهل رابطه داشته


اینقد زندگیشو برده تو کصافت ک حالم بهم نیخوره

ریدم تو باطن زندگیش

عزیزم جای این حرفا و این بیانات تو تایپیکش نبود اگه واقعا دوستشی اشتباهشو تو روش میگفتی و جلوشو میگرفتی نه اینجا و اینجوری

یه زمان خیلی از رنگ عوض کردن آدما غصه می‌خوردم  ولی امروز فقط بهشون می‌خندم. دیدم که پول فایده نداشت، شهرت کافی نبود، دیدم موفقیت‌های پر‌سر و صدا هم عمری داره و فقط شخصیتته که می‌مونه برات.  می‌خندم به تصورات خودم، که هربار از نگاه من چقدر اون آدمها بزرگ‌ به نظر می‌رسیدن و تهش مثل یک حباب به اشاره ای از روزگار، تموم!
بیشتر ببینید
عزیزم جای این حرفا و این بیانات تو تایپیکش نبود اگه واقعا دوستشی اشتباهشو تو روش میگفتی و جلوشو میگر ...

دوستش بودم

همچین ادم‌خرا...بی غلط میکنه دوست من بمونه



من تمومممم تلاش خودمو کردم جلوشو بگیرم ولی وقتی طرف خودش میخاره دیگ چکارش کنم؟

بنظرت چرا اینقد کفریم؟

چون همه حرفام انگار باد هوا بوده براش به هیچکدوم از حرفام توجهی نکرده🥴

حالا حرف بزن؟بگو قضاوت کردم؟ بگو حق دارم بهش حرف بزنم یانه؟ من اونو میشناسم با جزییات کامل و واقعا ...

یا خدا 

ببین قبول دارم حرفتو

قبول دارم ادم تا نخواد کاری نمیکنه

تا نخواد رابطه ای شکل نمیگرع

خوب میدونم

حالا داره چوب ندونم کاریشو میذه اونم خیلی بد 

هر دختری ارزو داره به بهترین نحو ممکن ازدواج کنه خوشبخت بشه پیشرفت کنه زندگی بسلزه ک ارزوی همه ملته


حالا دوست شما با مانع بزرگی مواجه اونم دل سنگ شوهرش ک باید حداقل چندین ماه از عقد بودن یا حتی عروسیشو پای این ادم بزاره تا دلش به زندگیشون بشه

زمانی ک همه عقد بسته ها یا عروسی کرده ها بهترین لحظه هاشونم از دوست شما تلخترین زمانه 


پس این میشه توان کارش


دوستتم خوب میدونه امیدوارم در اخر زندگیش خوب بشه فقط اینو‌خوب میدونم تا زمانی ک رو مخ شوهرش برع و دعوا کنه راهی به هیجا ندارع

توام ک خوب از قصه زندگیش خبر داری پس خوب میدونی ک الان داره تاوان میده دیگه دلشو نشکن

گناه داره دعا کن زندگیش ایقد خوب بشه ک هیچوقت به الانش فک نکنه🥰

دوستش بودم همچین ادم‌خرا...بی غلط میکنه دوست من بمونه من تمومممم تلاش خودمو کردم جلوشو بگیرم ...

دیگه گذشته اون رفیقتم به حرفات گوش نداده 

الانم داره چوب اشتباهشو میخورده توام سرزنش نکنن

فقط راه بهش بده ک ایقد دعوا نکنه همین دعواهای مکرر باعث میشه شوهرش دلش سرد بشه و همش بفکر دوس دختر قبلیش باشه

وقتی دعواکم باشع ارامش بیاد اون ادم اروم باشه زندگی رو روال میفته

با محبت با مهربونی همه چی حل میشع

انشالله شوهرشم دیکه خیانت نکنه نره با زن شوهر دار زندگیه اینام به خوبی و خوشی باشه و دلشون بهم گرم باشع🥰

یا خدا  ببین قبول دارم حرفتو قبول دارم ادم تا نخواد کاری نمیکنه تا نخواد رابطه ای شکل نمیگرع ...

خوبه که بهم حق دادی یکم دلم اروم شد 

والا بخدا چون نتونستم رو در رو چیزی بهش بگم داشتم خفه میشدم 

چون من خودمو از وسط دونصف کردم که این زندگیش بهتر بشه این یه کلمه از حرفای منو گوش نداد کارای خودشو ادامه داد🥺💔هییییی برا همون پر از خشمم💔💔💔

و اینکه میگی داره تاوان میده راستم میگیا بهش توجه نکرده بودم(:

دل مهربونت باعث شد یکم از اون نفرتم بهش کمتر بشه😘

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
tele