عزیزم .مردا مادرشان رو خیلی دوست دارن .به ما هم بگن بین مادرت و شوهرت یکیو انتخاب کن مادرمونو انتخاب ...
حرفتون رو قبول دارم عزیزم. از این میسوزم که تمام جوونی و زندگیم رو به پای شوهرم گذاشتم ولی حالا که مریضم کوچکترین توجه و محبتی ازش نمی بینم. تمام فکر و ذکرش مریضی مادرش و غذا و آبمیوه و تقویت مادرش هست ..خودش مثل بچه ها به مادرش غذا میده و نازش رو میکشه و اصلا حال من براش مهم نیست در حالی که خواهرشوهرم هر روز اینجا هستن و به مادرشون می رسن ولی کسی انگار نمی بینه که من دارم ذره ذره آب میشم. به خدا حسادت نمیکنم ولی دلم برای خودم میسوزه
به خدا اعتماد کن ، خدا راههایی دارد که تو را حیران خواهد کرد .