خوب همین احتمالا جاریه بخاطر اوضاع مالی شوهرت حسودی میکنه اینحوری خودشو خالی میکنه.مادر سوهرتم دیده جهاز ندادنت گوش شوهرتو پر کرده اینم تا اخر عمر کرده اویزه گوشش اون حرفارو.
فقط برا خواهرت متاسفم که با اون صمیمی تر از توعه.
اینجور ادما خدا نکنه پسر بزان دبگه وا ویلا.فقط دعا میکنم هیچوقت پسر نزاد که دبگه نمیتونی جمعش کنه.
خودتم بیکار نشین مثلا خواست بچتو بغل کنه سریع ازش بگیرش
یا خواستی پاگشا کنی دیرتر ازهمه پاگشا کن یه کادوی گندم بده بهش.
رو شوهرتم کار کن.والا رنعموی منم بابا نداشت یه جهاز اوردن از همه قرض کردن حتی از ماهاکه فامیل دوماد بودیم.بعد کم کم خود عموم و مامانجونمم زیر زیرکی هرچی پول داشت یواشی داد به اونا توی این۱۷،۱۸ سال الانم که باباجونم فوت کرده ۴،۵ برابر بقیه داد بهش تازه معلوم نیست مامانجونم چه دعاو وردی خونده که بابام سهم تودشم بخشید به اون ومهیه مامانمم که به عهده پدر داماد بود اونموقع میخواستن بدن به اونو زنش که اینجا دیگه بابامو ننشو داداششو نشوندیم سرجاشون.الان به زنش نمیشه بگی بالا چشمت ابروعه یا جهازت اونجور بود.با اینکه وضع ما بهتره ولی عین شاه ها زندگی میکنه.
یکم سیاست داسته باش.نکه بخوای کار خاصی بکنی همینکه شوهرت به حرف تو لهش و اونا تا این حد ازاد نباشن تو مسائلی که بهشون مربوط نیست دخالت کنه و جوابشونو بده بهترین طرفدارییه که میتونه ازت بکنه.
فوقش خودت جوابشو بده.اگه یبار دبگه گفت بگو عزیزم چندبار میپرسی به نظرت زشت نیست ادم توی هرچی که بهش مربوط نیست انقدر سوال جواب ودخالت کنه.
توام اصلا ازش چیزی نپرس