بهترین حالتِ سفر ، سفر به یک روستای بکر و خوش آب و هواست !
جایی که آسمانِ شبش ، پر از ستاره هایِ بی نقاب است ،
و حال و هوایِ اصیل و جانانه اش ، جان می دهد برایِ نفس کشیدن ...
روستایی که تمامِ گوشه هایش دنج و آرام است ،
و نسیمِ خنکِ شبانگاهش ، تداعیِ تمامِ احساساتِ خوبِ دنیاست ...
جایی که خبری از صدایِ بوق و ولوله ی گیجِ اتوبان ها نیست !
جایی که زیباییِ بی پرده ی ماه را می توان دید ،
آوایِ دل انگیزِ سکوت را می توان شنید ،
گل را می توان ، بویید ،
و صفایِ سبزِ درخت را می توان لمس کرد و در آغوش کشید !
حال و هوایِ مصنوعیِ شهرها چه نفس گیر شده ،
امید و آرزوهایِ این مردم ، بویِ دود و آهن می دهد !
باید کاری کرد ...
باید میانِ اصالتِ بکرِ یک روستایِ فراموش شده ،
کلبه ای ساخت ؛
و به دور از هیاهو و آلودگیِ این روزگارِ خاکستری ؛
لذت برد و زندگی کرد !
.
.