نه چون خیلی وقتا اذیت میشم ازش
مامان بزرگم مریض بودن نزدیک فوتشون بود من حس میکردم بیمارستان بودن من تو خونه یهو دلم شور برداشت رفتم بیمارستان کلی گریه کردم داییام گفتن چیشده گفتم هیچی دلم واسش تنگ شده من اومدم بیرون خونه نرسیده بودم زنگ زدن فوت کرذه خب من خیلی اذیت شدم واسه همین خیلی وقتا میگم کاش اینجوری نبودم