2777
2789
مگه مدرسه ای نیستن دیگه ساعت۹ عادتشون بده بخابن

نمیخوابن هرار تا بهونه میارن گشنمه حیش دارم برنامم جمع نکردم

تو سر کله هم میزنن دیگ خسته میشم 

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
مام طبقه دومیم یه شب رفتیم بیرون چن دقیقه بعدش زودی برگشتیم صابخونمونم رفتنمونو دید برگشتمونو ندید پ ...

چقدر خوب همسایه ما هم همینطوره حواسش هست البته ماهم وقتی اونا نیستن حواسمون هست مخصوصا که هر چند وقت یه بار میرن پیش بچه هاشون خارج کشورن یهو یه ماه نیستن ما همش چک میکنیم که دزد نیاد یه وقت

 در گنگ ترین حالت زندگیمم

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

خیلی بد میزنمشون خدا لعنتم کنه کبودشون کردم داشتن بهم لگد میزدن رفتم خودم انقد لگد زدم گغتم انکار دو ...

وای 🥲

گناه دارن خواهر جان 🥲

 حتما توی رفتارت تجدید نظر کن 

اینا یادشون میمونه 

 🇮🇷 پروردگارا، زنانی که خود را پوشیده نگه می‌دارند، مشمول رحمت و غفران خود بگردان. (مستدرک الوسایل، ج ۳، ص ۲۴۴)  حضرت محمد ص                                                      (جنگ نبود ، تست حلال و حروم بود).        گوشه ای از جنایات رضاخان میرپنج https://farsnews.ir/H_raji/1760521642799780630

من نمیخواستم اتفاقا متنفرم از سرو صدای بچه شوهرم خونسرد و دوست دار. ب هر حال بچه باید بفهمه دیگ خب پ ...

من نمیخاستمو اینا فرار از مسئولیته ی طرفه که خدابکسی بچه نمیده.جسارت نمیکنم ولی چون طز زندگیت اینه و بااین توجیه کتک میزنی بچتو حتما به روانشناس مراجعه کن 

متاهل و متعهد

دور از جونت خونه از خودته ؟ ای کاش برین طبقه ی اول واقعا طبقات دیگه برای بچه دار ها سخته

خونرو پنج سال پیش خریدیم امسال اومدیم 

طبقه پایینی یه بازنشسته خرفت روز اول جلو همسایه ها تذکر داد منم بدم میاد کسی بهم حرف بزنه ولی از طرفی هم میگم خب رو مخ دیگ میای بخوابی بچه پاشو بکوبه ب سقف ادم اذیت میشه چون ما پارسال طبقه اول بودیم بچه های دومی میدوییدن رو مخ بود صداش

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
خونرو پنج سال پیش خریدیم امسال اومدیم طبقه پایینی یه بازنشسته خرفت روز اول جلو همسایه ها تذکر داد من ...

با همسرت صحبت کن بگو خونه رو عوض کنین 

اگه طبقه پایینی میفروشه اول به اون بگین 

خواهر همسر منم طبقه ی سومه با دو تا بچه ، میخواد بفروشه به خاطر بچه هاش 

 میدونم چی میگی 

خودمم طبقه ی اول هستیم گاهی بچه هام بدو بدو می‌کنن میگن اگه طبقه ی پایین کسی بود حتما تذکر میداد

 🇮🇷 پروردگارا، زنانی که خود را پوشیده نگه می‌دارند، مشمول رحمت و غفران خود بگردان. (مستدرک الوسایل، ج ۳، ص ۲۴۴)  حضرت محمد ص                                                      (جنگ نبود ، تست حلال و حروم بود).        گوشه ای از جنایات رضاخان میرپنج https://farsnews.ir/H_raji/1760521642799780630

چی گفتی به دکتر من میخوام برم میترسم دکتر مسخره م کنه... بگه برو سبک زندگی تو عوض کن.... من در حدی ک ...

منم دکتر رفتم نه عزیرم دکتر چرا مسخره کنه

دکتر بمن گفت اگر رفتارت بقیه رو برنج. نه و اذیت بشید زندگیتومختل کنه باید دارو مصرف کنی

من حروم زاده مثلا امروز روزه گرفتم ب یاد خدا بودم کارامم کردم اعصابم ضعیف شد افتادم جون بچه هام مردشور ببر اعمال منو

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
فرستادم

کجا

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
من نمیخاستمو اینا فرار از مسئولیته ی طرفه که خدابکسی بچه نمیده.جسارت نمیکنم ولی چون طز زندگیت اینه و ...

نه اونموقع ک نداشتم نظرم این بود از صبم بهشون رسیدم الان ک دوسشون دارم ولی دست خودم نیست سرو صدا رو نمیتونم تحمل کنم روانشناسم رفتم قرص داده. 

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
واي تروخدا نا شكري نكن دسته گلي كه بغل ميگيري آرزوي خيلياست .گناه داره طفلي اون امانته دست تو از طرف ...


عه دقیقا حرفای مادرمو زدی عزیزدلم.خیلی دلم میخاد قدرشو بدونم و هرکاری کرد چیزی نگم ولی نمیشه بخدا اخه ادم یبار تحمل میکنه دوبار ده بار .بعد میبینی خشم داره فوران میکنه.خیلی خودمو کنترل میکنم نزنم ولی یهو پیش میاد خدا به منو مادرای امثال من ارامش و صبر عطا کنه

با همسرت صحبت کن بگو خونه رو عوض کنین اگه طبقه پایینی میفروشه اول به اون بگین خواهر همسر منم طبقه ی ...

متاسفانه نمیتونم شرایطشو اصلا ندارم همینم کلی تلاش کردم ب خونه هزینه کردیم کشش رو نداریم اصلا

عصبانیت من عادی نیست دیگ رسما روانیم کار از روانشناس گذشته باید برم بستری کنم خودمو فکر میکنم

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
قبول کن

قبول کردم اما پیامت نیومد

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
عه دقیقا حرفای مادرمو زدی عزیزدلم.خیلی دلم میخاد قدرشو بدونم و هرکاری کرد چیزی نگم ولی نمیشه بخدا اخ ...

بنظرم یبار بریم خودمونو بستری کنیم گناه دارن بچه هامون. من گذشته تلخی داشتم همش روحم اذیته همیشه درونم پر از حرص هایی ک از بقیه داشتم 

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز