به خاطر بی احترامی های مداوم و بد رفتاریهای مادرم و کلا اینکه خانواده ی سردی دارم اصلا به دلم نیس که باهاش ارتباط بگیرم
دیگه توان هضم رفتارا و نیش و کنایه هاشونو ندارم از لحاظ روحی خیلی بهم میریزم
قهر نیستم ولی نه زنگ میزنم نه میرم
اگرم ببینمشون عادی برخورد میکنم چون به شوهرم چیزی نگفتم نمیخوام هم در جریان باشه
الان صبح بابام زنگ زده فردا شام بیاین
چیکار کنم نه حوصله ی بحث دارم نه هیچی
میگم برم یکی دو ساعت شاممونو بخوریم برگردیم و دوباره روال دوری دوستی رو ادامه بدم