امروز وقتی داشتم صبحونه میخوردم مامانم یه حرفی زد ناراحت شدم همون لحظه قاشق رو گذاشت کنار سفره نخوردم به حالت قهر بعد دو دقیقه یادم افتاد که قراره تعمیرکار بیاد زود همون قاشق رو دوباره برداشتم غذامو خوردم 😅😅😅
تو دلم گفتم قهر بمونه برای بعد 😂فعلا غریبه میاد پاشو خونه رو جمع کن مادرت دست تنهاست
الان ناهارم خوردم شامم خوردم
سرکار رفتم
خونه رو تمیز کردم
به درس دانشگاهمم رسیدم
شام هم پختم
ولی فرصت نکردم قهر کنم😂😂
بزرگسالی خیلی عجیبه حتی فرصت قهر کردنم نداری😂
الان بچگیم بود حداقل دو روز طول میکشید
هی خدا