سلام.بچه ها خلاصه میکنم چون واقعا حوصله اصلا ندارم.حالم بده
من ۷سال ک ازدواج کردم.همسرم از اولش هیچی نداشت.بابام اینا اول قبول کردن بعد ب من گفتن نظرت چیه منم گفتم اگه شما راضین منم راضیم.خلاصه بابام سه تا دوطبقه خونه و ملک کشاورزی و باغ داره.وضعش خوبه.ولی چون وام زیاد گرفته دریافتیش از حقوقش کمه
از طرفی مامانمم مغازه لوازم خانگی داره.معازه از خودشه.کلی ام طلا و پول داره.
من از وقتی ازدواج کردم تو یکی از خونه های بابام زندگی میکنم.بعد دوسال ب فکرم افتاده از همسرم پول ب عنوان اجاره بگیرم.ولی برا خودم پس انداز کنم و وام بنویسم
همسرمم خیلی مایل بود کرایه بود.
الان مادرم میگه کرایه رو باید بدی ب بابات نباید برا خودت پس انداز کنی.من گفتم بابام ک الحمدلله کلی سرمایه و خونه داره ب اندازه همه بچه هاش داره.دوتا برادر۲۰و۲۴ ساله و یه خواهر۱۷ساله تو خونه دارم.مامانم گفت تو اجاره بده برا پول توجیبی خواهرت
من اصلا ب خواهرم حسادت نمیکنم.چون خیلی بیشتر از اونیکه من تو خونه بودم خرج میکنه و لباس میخره
خلاصه من از حرفای مادرم خیلی ناراحت شدم.هرچی میگفتم.من فقط قصدم پس اندازه و ولخرجی نمیکنم.همسرمم خیلی ادم کاری و مرتب سر کار و زحمت میکشه
ولی چون پشتوانه نداشته نتونسته ب جایی برسه
پدرشوهرمم هیچی نداره ک کمکش کنه
بعد من از دست مامانم خیلی ناراحت شدم و وسایلم رو جمع کردم با دوتا بچع هام سر ظهر زنگ زدم همسرم اومد رفتیم تو خونه.تو خونمون هم درحال رنگ و بنایی.بادوتا بچه اومدم وسط رنگ و بدون آب و غذا همه وسایل جمع شده.
من خیلی برا مادرم توضیح دادم ک بذار ماهم ب ی چیزی برسیم بابام کمکمون کنه گفت نه به بابات چه ربطی داره