همون بچه ای که جلو چشمت بزرگ شد وقد کشید با چشم خودت با اشکات بدرقش کنی خونه ابدیش💔
چقدر ذوق دانشگاه رفتنت داشتم چقدر ذوق دامادی تو داشتم عزیزدلم
پسر مهربونم پسر قشنگ و چشم آبی من پسری که دلت اندازه یه دریا به رنگ چشمات بزرگ و مهربون بود خیلی عاشقتم خیلییی
به اندازه برادر نداشتم عاشقت بودم وای که اگه بدونی الان چه حالی دارم دلم اشوبه همش چشمام دنبالت میگرده عکسات میبینم تپش قلب میگیرم شاید امید اینکه همه این اتفاقا خواب باشه
آبجی دور چشمای قشنگت بگرده نفسم خونه جدیدت مبارکت 💔