2777
2789
عنوان

روح پدر

| مشاهده متن کامل بحث + 1544 بازدید | 58 پست

منم مادرم ک تازه فو کرده بود.وقتی ک میشستم گریه میکردم .قطره اب مانند میچکید رو دستم دو بار این اتفاق افتاد 🙂

شد شد نشد موهامو ی زرد خرابی میکنم دوتا لنز ابیم میندازم تو چشام میافتم ب جون بچه های مردم  
ارواح اجازه ندارن ظاهر بشن ... 

چرا  کی گفته

گفتند محبت کنید از محبت خارها گل میشوند                           مامحبت کردیم کسی گل نشد خودمون خار شدیم                   خدایا شکرت بابت تمام نعمت هایی که بهم دادی ❤

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ببین عزیزم قطعی نمیدونم ولی احتمال داره که روح پدرتون باشه 

چونکه مادر منم تعریف میکرد میگفت یک سری خیلی حالش بد بوده و  گفته مامان تو منو گذاشتی تو این دنیا رفتی و دیگه به فکر من نیستی و...  

بعد مامانم میگه یه دفعه گفتم  مادر اگه اینجایی دستت رو بزار رو دستم ، بهد میگه مادرم رو دیدم که دستش رو گذاشت رو دستم ولی دستش مثل نور رد شد از دستم . 

و چندین بار دیگه هم از این چیز ها شنیدم . 

پس احتمالش هست

مطمئنی خودت فکر و خیال نمی کنی؟ روح مگه مثل مال فیلماست درخت و در تکون بخوره. رو بچتم اثر بد داری میزاری انقدر درباره روح بهشون نگو. تازه کی گفته روح پدرت نمیتونه بچه هاتو ببینه؟ شاید اصلا هر روز میبینع. خدا که نمیار اسرار اون دنیا رو نشون بده

نمیدونم ولی من اعتقاد دارم گاهی اوقات میتونن بیان تو دنیای ما. شبی که خانوم همسایمون فوت کرده بود ی حس عجیبی داشتم تو خونمون همش فکر میکردم خدابیامرز تو تراسه.اصلا هم نمیرفت انگار تا اینکه به ذهنم رسید براش فاتحه فرستادم بعد همه چی خوب شد انگار چیزی که میخواست رو گرفت و برد

فقط 11 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
نه نمیترسم . جن زیاد دیدم . ترسی ندارن .‌


وای چه شجاع   من که تا حالا هر چی دیدم پشتش غش کردم

گفتند محبت کنید از محبت خارها گل میشوند                           مامحبت کردیم کسی گل نشد خودمون خار شدیم                   خدایا شکرت بابت تمام نعمت هایی که بهم دادی ❤
جدی؟میشه تعریف کنی؟🥺🥺🥺🥺🥺

یک شب از خواب پاشدم چون ما شب ها تنها هستیم یعنی مردی نیس پیشمون. از تاریکی ترسیده بودم بعد رفتم اب خوردم اومدم بخوابم یه لحظه دیدم بالا سر بقیه رو مبل نشسته و من فقط نگاهش کردم و خیلی ترسیدم اولش ولی بعد همیطور که دراز میکشیدم همش نگاهش میکردم دوس نداشتم اصلا بخوابم نمیدونم چی شد کم کم خوابم برد اما همیشه ای صحنه جلو چشممه

#اهدای عضو_اهدای زندگی من حامی اهدای عضوم    
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز