2777
2789
عنوان

شام

| مشاهده متن کامل بحث + 303 بازدید | 53 پست

خب چرا میمونی 

اینقد بدم میاد هر چقدرم نزدیک مهمون ی ساعت دو ساعت 

دفتر خاطرات 6 سال قبلمو پیدا کردم :) همش نوشتم کاش من و علی تا آخر عمر با هم بمونیم :|                  حالا نموندنمون هیچ :(          چرا هر چی فکر میکنم یادم نمیاد علی کیه ؟  :/

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

بگو شرمنده ببخشید معذرت انسان نیاز به غذا داره . ببین از رو میره یا نه. بگو تو نمیخوری قرار نست که ه ...

وقتی خودش پایه نیست و نمیخوره من چی بگم نمیشه بگم پاشو برا من غذا درست کن

نه خب زشته وگرنه از خدامه من میگم خودش بگه حتی ی لیوان شیر و خرما گرم کنم باهم بخوریم و اینا هیچ نمی ...

خودت واجب تری میدونم‌سخته ولی بخدا ضعف میکنی بلند شو یه لقمه نون پنیر بخور اینجوری تا صبح معده ات اذیت میکنه

نه خب زشته وگرنه از خدامه من میگم خودش بگه حتی ی لیوان شیر و خرما گرم کنم باهم بخوریم و اینا هیچ نمی ...

میگفتی نون پنیر میخورم ک شماهم زحمتتون نشه

یاد خواهرشوهرم افتادم شب خونه مادرشوهرم موندم باردار بودم ضعف میکردم گفتم شکلات داری بدی بزارم بالا سرم نصف شب بخورم دوتا دونه شکلات از این آبنباتیا بدمزه داد ک هیجای ادمو نمیگرف من شبا عادت داشتم کیکی چیزی بخورم نصف شب...شرایط جوری بود نشد همراهم ببرم

صبحش بچه اون خواهرشوهرم اومد گفت شکلات بده بخورم دریخچال باز کرد انواع شکلات کاکائو اوورد براش البته ک بمن باز تعارف نکرد

درجستجوی راهی برای رسیدن ب آرزوهامم😍🕊
در این نوع موارد سریعا ترک محل مورد نظر و اقامت در یک مسافر خونه مهمانپذیر و یاهتل و یا یک منزل و حم ...

دیگه صبح میرم ان شاا... مجبور شدم وگرنه دیر به دیر میام تا جایی که بشه 

میزبان باید خودش درک داشته باشه همه که مثل اونا نیستن  با شوهرت شب ها برو شام بیرون بهشون هم چی ...

عزیزم من مجردم تنها اومدم کاری پیش اومد ناچارا مجبور شدم چند روزی بمونم

میگفتی نون پنیر میخورم ک شماهم زحمتتون نشه یاد خواهرشوهرم افتادم شب خونه مادرشوهرم موندم باردار بود ...

ماهم یبار رفته بودیم‌خونه دایی مامانم بعد دخترش از تو کیفش کلی پسته دراورد پوست گرفت داد بچش اونجاهم شلوغ بود کلی بچه های قدو نیم قد بودن شعورش نرسید یه تعارف بکنه به بچه ها اخرش خودم تو کیفم بیسکوییت داشتم دادم‌به همشون گفتم گناه دارن همینطور دارن‌نگاه میکنن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز