بدون هیچ حرفی ماشین و روشن کردم با سرعت روندم
بعد ۲۰ دقیقه رسیدم اول اتوبان ...ماشین و کشیدم یه گوشه و پیاده شدم
رفتم سمتشو در و باز کردم و گفتم
+پیاده شو
با تردید نگام کرد که داد زدم
+ بهت میگم پیادشو یالا
با ترس سرشو تکون داد و گفت
+میخوای چیکار کنی ؟
بدون اهمیت به حرفش دستش و محکم گرفتم و کشیدمش بیرون و درو کوبیدم بهم
رفتم سمتش و گفتم
+همینجا وایسا جایی نرو میخوام یه چیزی بهت نشون بدم
گنگ نگام کرد و گفت
+ چیو نشونم بدی ، چی میگی ، میخوای چیکار کنی؟
بازم توجه ایی به سوالش نکردم و سریع رفتم سوار ماشین شدم
دنده رو گذاشتم رو یک پامو فشار دادم رو گاز
گوشیم زنگ خورد ، هه لیلیم بود ... جواب دادم و زدم رو پخش ماشین ...صدای نازش فضای ماشین و پر کرد
+ توروخدا سهیل داری چیکار میکنی ، دیوونگی نکن
پوزخند تلخی نشست رو لبم
دنده رو کردم دو ...پامو بیشتر فشار دادم رو گاز
با یه بغض عجیبی گفتم
+لیلی........ به مامانم بگو حلالم کنه ، بچه ی خوبی براش نبودم
به بابام بگو بعد من صاف راه بره واسه خاطر منه بی ارزش کمرشو خم نکنه
اشکام دونه به دونه پشت هم ریخت رو صورتم
دنده رو کردم سه ....فشار گاز بیشتر
داد زد سهیل جون من ماشین و نگه دار ، حرف میزنیم دوباره ، حلش میکنیم ...جون مادرت اون ماشین لعنتی رو نگه دار
وسط گریم خندیدم ، شیشه رو کشیدم پایین ارنجمو تکیه دادم به در و دستمو گذاشتم گوشه لبم
باد میخورد تو صورتم
گفتم +لیلی؟
با گریه گفت +جان؟
مشتم و محکم فشار دادم رو دهنم تا هق هقم بلند نشه
بازم نگفت جون لیلی....
دنده رو کردم چهار ...
کامیون پشتم بود
پامو تا اخر رو پدال فشار دادم ....سرعتم ثانیه به ثانیه بیشتر میشد
اونقدر پامو رو گاز فشار دادم تا ۱۰۰ متر از کامیون فاصله گرفتم
فرمونو تا ته چرخوندم و خلاف رفتم سمت کامیون
سرمو کج کردم و با بغض شدیدی خیره شدم به رو به رو
صدای بوق کامیون و ماشینا با هم قاطی شده بود
اروم اروم شروع کردم به زمزمه کردن اهنگ لیلا
"""""""""""
این همه حرف در اومده بگو دروغه اینا بگو لیلا
همه الان مجنونن و
مثه من میشه پیدا کی میشه لیلا
لیلا من بد زخمی شدم من همون حرفی شدم
که تویه سینه یه آه موندش و لب تر نکردم
دلم تنگه خیلی... آخخخ لیلی لیلی
میخوام بازم صدام کنی تو خونه جونِ لیلی
لیلا دارم صدات میکنم دیگه نیستی بهم بگی جون لیلا ای وای
""""""""""""
با حسرت زیادی گفتم+ لیلی.....اینم کادوی من برای عروسیت
فرمونو ول کردم و با سرعت برخورد کردم با کامیون اخرین چیزی که به یاد اوردم لبخند گرم مادرم بود ....
^^^الیاس^^^