2777
2789
عنوان

«شعر4»

| مشاهده متن کامل بحث + 53326 بازدید | 8664 پست

چه فرقى مى كند

من عاشق تو باشم

يا تو عاشق من؟


چه فرقى مى كند

رنگين كمان

از كدام سمت آسمان آغاز شود؟


میگن وقتی سجده میکنی فکر کن سرت رو روی پای خدا گذاشتی از وقتی شنیدم دلم نمیخاد سرمو از سجده بردارم .......

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمی گیرد  به هر در می دهم پندش ولیکن در نمی گیرد

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید 

داستان غم پنهانی من گوش کنید

I would love to be kind to me, i saw with all kindness

نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت / سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت


اینهمه مشتری و گرمی بازار نداشت / یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت


اول آن کس که خریدار شدش من بودم


باعث گرمی بازار شدنش من بودم

در من کسی جان میدهد هر شب با خاطراتی سرد و تکراری ...دیوانه جان کی میشود اصلا ، از حال و روزم دست برداری ...؟دلبستگی طعم گسی دارد ، با بغض های قصه درگیری ...دستت که از دستش جدا باشد .‌..دست خودت را هم نمیگیری ...ویرانه ها را خوب میفهمم ...استادِ ماندن زیر اوارم .. لبخند بر لب میزنم اما .... درد وخیمی در سرم دارم ...درد وخیمِ در سرم هستی احساسِ پوچی بینِ اشعارم .‌..پلکی بزن پیش از عبورت یک ...مُردن به چشمانت بدهکارم ...ما را به جرمِ عاشقی کُشتند...با چوبه ای از جنس ویرانی ...حتما تصور میکنی خوبم ....!!!افسوس اصلش را نمیدانی ...!             
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید  داستان غم پنهانی من گوش کنید

دوستان، شرح پریشانی من گوش کنید / داستان غم پنهانی من گوش کنید


قصه ی بی سر و سامانی من گوش کنید / گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید


شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی؟


سوختم، سوختم، این راز نهفتن تا کی؟




روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم / ساکن کوی بت عربده جویی بودیم


عقل و دین باخته دیوانه ی رویی بودیم / بسته ی سلسله ی سلسله مویی بودیم


کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود


یک گرفتار از این جمله که هستند نبود

در من کسی جان میدهد هر شب با خاطراتی سرد و تکراری ...دیوانه جان کی میشود اصلا ، از حال و روزم دست برداری ...؟دلبستگی طعم گسی دارد ، با بغض های قصه درگیری ...دستت که از دستش جدا باشد .‌..دست خودت را هم نمیگیری ...ویرانه ها را خوب میفهمم ...استادِ ماندن زیر اوارم .. لبخند بر لب میزنم اما .... درد وخیمی در سرم دارم ...درد وخیمِ در سرم هستی احساسِ پوچی بینِ اشعارم .‌..پلکی بزن پیش از عبورت یک ...مُردن به چشمانت بدهکارم ...ما را به جرمِ عاشقی کُشتند...با چوبه ای از جنس ویرانی ...حتما تصور میکنی خوبم ....!!!افسوس اصلش را نمیدانی ...!             
من هرشب تنهاییَ م را برمیدارم میگذارم زیر سرم تا شب را راحت با خیال تو تخت بخوابم...

مرا عهدیست باجانان که تا جان در بدن دارم 

هواداران کویش را چوجان خویشتن دارم

I would love to be kind to me, i saw with all kindness
خُنُک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو به دو نقش و به دو صورت به یکی جان من و تو... مولانا# &nbs ...

عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او / داد رسوایی من شهرت زیبایی او


بسکه دادم همه جا شرح دلارایی او / شهر پر گشت ز غوغای تماشایی او


این زمان عاشق سر گشته فراوان دارد


کی سر برگ من بی سر و سامان دارد؟

در من کسی جان میدهد هر شب با خاطراتی سرد و تکراری ...دیوانه جان کی میشود اصلا ، از حال و روزم دست برداری ...؟دلبستگی طعم گسی دارد ، با بغض های قصه درگیری ...دستت که از دستش جدا باشد .‌..دست خودت را هم نمیگیری ...ویرانه ها را خوب میفهمم ...استادِ ماندن زیر اوارم .. لبخند بر لب میزنم اما .... درد وخیمی در سرم دارم ...درد وخیمِ در سرم هستی احساسِ پوچی بینِ اشعارم .‌..پلکی بزن پیش از عبورت یک ...مُردن به چشمانت بدهکارم ...ما را به جرمِ عاشقی کُشتند...با چوبه ای از جنس ویرانی ...حتما تصور میکنی خوبم ....!!!افسوس اصلش را نمیدانی ...!             
مرا عهدیست باجانان که تا جان در بدن دارم  هواداران کویش را چوجان خویشتن دارم

جدایی چون میله ای آویزان در هوا
به سر و صورتم می خورد
هذیان می گویم
می دوم ، جدایی در پی ام
رهایی از آن ممکن نیست
پاهایم توان ایستادن ندارند
جدایی زمان نیست ، راه نیست
جدایی ، پلی در میان
از مو باریک تر ، از خنجر تیز تر
از خنجر تیز تر ، از مو باریک تر
جدایی پلی میان ما
حتی اگر زانو به زانو با تو نشسته باشم.

میگن وقتی سجده میکنی فکر کن سرت رو روی پای خدا گذاشتی از وقتی شنیدم دلم نمیخاد سرمو از سجده بردارم .......

در من کسی جان میدهد هر شب با خاطراتی سرد و تکراری ...دیوانه جان کی میشود اصلا ، از حال و روزم دست برداری ...؟دلبستگی طعم گسی دارد ، با بغض های قصه درگیری ...دستت که از دستش جدا باشد .‌..دست خودت را هم نمیگیری ...ویرانه ها را خوب میفهمم ...استادِ ماندن زیر اوارم .. لبخند بر لب میزنم اما .... درد وخیمی در سرم دارم ...درد وخیمِ در سرم هستی احساسِ پوچی بینِ اشعارم .‌..پلکی بزن پیش از عبورت یک ...مُردن به چشمانت بدهکارم ...ما را به جرمِ عاشقی کُشتند...با چوبه ای از جنس ویرانی ...حتما تصور میکنی خوبم ....!!!افسوس اصلش را نمیدانی ...!             
گويي که نگاه کن، بهار آمده است! ز اين گونه بهار بيشمار آمده است: گر هست به ديده وُ نيابيش ...

صد فصل بهار آید و بیرون ننهم گام!
ترسم که بیایی تو و در خانه نباشم...

وحشی-بافقی#  

حضرتِ درمان بیا...!💛                                                اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَج؛ آمین.

ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﺮ ﺗﻮ

ﺗﺪﺑﻴﺮ ﭼﻪ ﻓﺮﻣﺎﻳﻲ؟

ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺻﻼﺡ ﺁﻳﻢ

ﻳﺎ ﺍﺯ ﺩﺭ ﺭﺳﻮﺍﻳﻲ؟


میگن وقتی سجده میکنی فکر کن سرت رو روی پای خدا گذاشتی از وقتی شنیدم دلم نمیخاد سرمو از سجده بردارم .......

بی تو

نه بوی خاک نجاتم داد

نه شمارش ستاره ها تسکینم

چرا صدایم کردی

چرا ؟

سراسیمه و مشتاق

سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم و نیامدی

نشان به آن نشان

که دو هزار سال از میلاد مسیح می گذشت

و عصر

عصر والیوم بود!

میگن وقتی سجده میکنی فکر کن سرت رو روی پای خدا گذاشتی از وقتی شنیدم دلم نمیخاد سرمو از سجده بردارم .......

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز