شعر کودک
بازم بابا با فریاد دستاش و بالا بُرده
مامان با ماشین حساب زخم دل و شمرده
بابا نداره انگار توی دلش فرشته!
نمی دونه که کارش خیلی وقیح و زشته
مامان ازش می ترسه اما من و می بوسه
با خنده میگه بابا چقد مثه خروسه
خدا کنه که بابا یه خورده مهربون شه
نذار قلبای ما خاموش و نیمه جون شه
دلم می خواد که جاشم تو آغوش نگاهش
چشاش و بسته اما ، تاریکه روی ماهش
ماه چین . همین الان سرودم
@شاعرتنها