تو تاپیک هام جریان هام هست
من یلدای ۹۶ عقد کردم به سختی چون خانواده م بشدت مخالف بودن.دوران عقد خیلی بدی هم داشتم خانواده م نمیذاشتن من خیلی برم بیرون و شوهرم ببینم
هر وقت هم همو میدیدیم تنها نبودیم خانواده ها باهامون بود حسرت یه بیرون رفتن ساده به دلم مونده بود
مدام با مادرم دعوا میکردم فحش های زشت میدادم
بعد ابن همه ۱ آذر همین امسال عروسی کردم
وقتی از خانواده م دور شدم تازه فهمیدم چ غلط هایی کردم چرا دل مادرم شکستم .
شوهرم خداروشکر خوبه خانوادش هم خوبن
دلم خون کاش وقتی هنوز دختر اون خونه بودم آدم تر رفتار میکردم
با این همه بدی خدا بازم منو شرمنده کرد همون ماه اول باردار شدم
میگم خدایا یعنی من لایق این همه لطف هستم.
الان رابطه م با خانواده م خوبه پنج شنبه تا دیشب خونه مادرم بودم
موقع اومدن دلم داشت میترکید