خونه مادرم
خیابون کناری خونه م هستش
یه ماه پیش
بخاطر یه موضوعی بحثمون شد
ومن قهر کردم
ازاون موقع یه زنگ هم نزده بهم
دفعه اولش هم نیست که از این رفتارها کرده
و من هردفعه قهر کردم
و اون یه زنگ هم نزده
و من دوباره خودم اشتی کردم
یه بار یه همچین اتفاقی افتادبینمون
ومن 5ماه باهاش قهربودم
دیگه عید شد
و من واسه عید رفتم خونه ش
من که رفتم خونه ش
مادرم گفت من دارم میرم عید دیدنی خونه پدرم!!!
علنا بیرونم کرده بود
قسم خوردم این بار عید هم خونه ش نرم
چون دیگه شناختمش کاملا
بعد خاله هام میگن تو برو به مادرت سر بزن
مادری که هر روز واسه خرید خوراکی برای خونه ش
از سر کوچه خونه من میگذره و خونه م نمیاد
مادری که زورش میگیره یه زنگ بهم بزنه
من چرا برم دیدنش؟؟؟