من با پسر عمم نامزدم
از وقتی نامزد کردیم هر موقع من و نامزدم دعوامون شده مادرشوهرم دعواهامونو به عمو و عمه هام خبر داده
چن وقت پیش که عید فطر بود من ب نامزدم گفتم فلان قدر پول داری بجای لباس خریدن ی مقدار پول هم بزار روش طلا بخر ب نفع خودته البته با خودته هرجور صلاح میدونی همون کارو بکن
حالا نامزدم رفته بود اینو ب مادرش گفته بود مادرش فرداش اومد خونمون گف طلا رو من واس آبروی خودم میارم و پسرم دستش تنگه باید عروسی بگیره چن قلم وسیله بخره و... گفتم من ب پسرت نگفتم حتما بخره ک گفتم هرجور صلاح میدونی فقط بهش پیشنهاد دادم
حالا از اون موقع ی بار دخترعمم دو بارم عمه هام پیشم گفتن آدمو با طلا نمیشناسن هرکی طلا میاره واس آبروی خودش میاره. مستقیم بهم نگفتن ک عمم بهشون چیزی گفته یا ن من حدس میزنم عمم لابد بهشون چیزی گفته ک اینا هم اینجوری میگن
حالا نگید مقصر نامزدته ک رفته ب مادرش گفته گیرم شوهر من یه بچه نفهم مادرش با ۵۳ سال سن مگ عقل نداره همه چیو منو ب بقیه میگ و آبرومو میبره
حالا بنظرتون من چیکار کنم به عمم چیزی بگم یا کلا نرم خونشون تا وقتی ک بپرسن چرا نمیای بگم بخاطر این موضوع