سارب و عمر دارن در مورد احمد حرف میزنند احمد مرد بعد میرن مدرسه جلسه اولیا بحث مال اموال میشه بعد عمر سارب سر بسکتبال دعوا میکنن و اینطوری بحث میکشه به مرگ قدیر سوسن میگه و دوروک میفهمه تصادف میکنه همون موقع میمیره بعد آسیه بستری میشه عاکف خودشو مقصر میدونه با تفنگ خودشو میزنه و تمام