وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید وقتی ابد چشم تورا پیش از ازل می آفرید وقتی زمین ناز تورا در آسمان ها می کشید وقتی عطش طعم تورا با اشک هایم می چشید. من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی. چیزی نمیدانم ازین دیوانگی و عاقلی. یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود. آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود ( خداکنه باشی همیشه باشی ❤️🖇️)
woke up early in the morning with the sound of my baby crying While I was sleeping at 4 am
4 is persian😆😆😆
من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدانیا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "