سلام بچه ها بگید من اشتباه کردم یا.....
من با خاله ام خیلی رابطه خوبی داریم، مث دوتا دوستیم بیشتر
خیلی وقت بود نیمده بود خونمون بیشتر من میرفتم البته بیشتر موقعه ها بعد شام حوصلم سر میرفت میرفتم اونجا
ماه رمضونیه بهم گفت میخوام بیام خونتون و ناگفته نمونه ک ما دوتا پسر داریم ک دوتایی تغریبا همسن هستن و هم بازی، گفت میخوام بیام پسرم و بیارم با پسرت بازی کنه منم خیلی خوشحال شدم و چون خبر داشتم ک تو چندروز آینده پری میشه گفتم بزاری پری ک شدی بیا، زبون روزه نیا بعد چند وقت میخوای بیای خونمون، زبون روزه میای زبون روزه میری من اینجوری موعذب میشم، گفت میام اشکال نداره من قبول نکردم ک بیاد
حالا ناراحت شده ک بهم گفتی نیا خونمون
ولی بخدا قصد بدی نداشتم فقط خواستم زبون روزه نیاد چون میدونستم شامم نمیمونه برا همین اسرار کردم ک اینجوری نیاد
حالا از دستم ناراحته بنظرتون کار اشتباهی کردم من
چیکار کنم از دلش در بیارم