2737
2734
عنوان

اسمش یادم رفته دارم خل میشم

| مشاهده متن کامل بحث + 297961 بازدید | 561 پست

سلام یک رمانی خونده بودم فصل اولش که اسم دختره مائده بود و پسره هم ناتوانی جنسی داشت و به هیچ دختری حسی نداشته و دکتر بهش گفته اگه یک دختری تحریکت کنه میتونی درمان بشی و پسر یک داداش هم داشت و دختره هم  دوتا دوست صمیمی داشت که اسم یکیشون فکر کنم محدثه و اسم یکی دیگه عطیه بود و بعد تو فصل دومش که آنلاین مائده با پسره ازدواج میکنه و یه بچه میارن اسمش میزارن آرام


ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

سلام یک رمانی خونده بودم فصل اولش که اسم دختره مائده بود و پسره هم ناتوانی جنسی داشت و به هیچ دختری حسی نداشته و دکتر بهش گفته اگه یک دختری تحریکت کنه میتونی درمان بشی و پسر یک داداش هم داشت و دختره دو عا دوست صمیمی داشت که اسم یکیشون فکر کنم محدثه و اسم یکی دیگه عطیه بود و بعد تو فصل دومش مائده با پسره ازدواج میکنه و یه بچه میارن اسمش میزارن آرام

2728

سلام یه رمان بود اسمشو نمیدونم راجب دختری بود که فوبیای فضای بسته داشت وفکر کنم استاد دانشگاه بود با پسری آشنا میشه که پسره دختره رو میشناسه اما دختره یادش نمیاد تو دانشگاه باهم هستن دختره به شدت از فضایی که بدون اراده خودش باز نشه میترسه این دختر داستان قبلا خیلی چاق بوده و خیلی لاغر میکه و همینم باعث زمین خوردنای مداومش میشه کسی میدونه اسم این رمان چیه ممنون میشم


سلام دوستان 

یک رمان رو تا نیمه خوندم اما اسمش رو نمیدونم 

داستان راجبه یک دختر به اسم باران بود که مادرش فوت میکنه و پدرش تو بچگی اونارو رها کرده 

باران دنبال کار میگرده و به طور اتفاقی تو خونه پدرش به عنوان خدمتکار کار میکنه 

پدر باران(شاهین) به نیما(پسر خواهرش) گفته باید هرطوری شده دخترش رو پیدا کنه  وقتی شاهین و نیما داشتن باهم از دخترش صحبت میکردن باران پشت در به حرفهای اینا گوش میده و وقتی میفهمن، پدرش باران رو بیرون میکنه از خونه و باران رو میدزدن و میخان بفروشنش و..... 

دارم دیوونه میشم لطفا یکی بگه اسمش چیه❤️

یه رمان راجب دختری بود ک بچه بودنی مامانش سنگسار میشه پدرشم خودکشی میکنه بعد با خانواده عموش زندگی میکنه و صیغه ی پسر عموش میشه بعدها سال پس از زندگیه روستایی میره شهر پیش پسرعموش که صیغش بود پسرعموش خیانت میکنه و دختره با استادش ازدواج میکنه.اسم این رمان چی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟توروخدا بگین دارم دیوونه میشم

2738
دیگه دارم دیوونه میشم تورو خدا اگه اسم رمانو میدونین بگین یه پسریه دختری به اسم عسلو دوست داره و دخت ...

پسره بازیگره؟

 فقط عشق به خداست که شکست نداره و همش پیروزیه  «هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر  رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر »         

سلام من دنبال یه رمانیم که دختره طی یه اتفاقایی میفهمه که جادوگره و وقتی میره به جایی ک آموزش میدن جادوگرارو متوجه میشه از نسل کتابدار هاست و کتاب خونه رو باید مدیریت کنه وجادوش از همه بیشتره 

بعدم یه قسمت از کتابخونه رو مخصوص تمرین چند تا محافظش میکنه و بهشون آموزش میده بقیشو یادم نیست ممنون میشم اسمشو بگید خیلی خیلی دنبالشم 

ی رمان خوندم اسم دختره عسل بود ی اتفاقی میفته که پسر داییش که اسمش مهرداد یا مهران بود میخواد از انتقام بگیره برای همین چندتا عکس می‌فرسته خونشون باباش میبینه دختره هر چه میگه من خبر ندارم باور نمیکنن دختره بیرون میکنن دختره می‌ره پیش عموش با اون ها می‌ره خارج کشور بعد چند سال بر میگرده برای انتقام از خانوادش برای اینکه باورش نکردن اونجای که عاشق پسر خالش که فکر کنم اسمش کاوه بود میشه 

لطفاً اگه کسی اسمش می‌دونه بگه خیلی وقته دنبالشم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   mahsa_ch_82  |  10 ساعت پیش