سلام دوستان
یک رمان رو تا نیمه خوندم اما اسمش رو نمیدونم
داستان راجبه یک دختر به اسم باران بود که مادرش فوت میکنه و پدرش تو بچگی اونارو رها کرده
باران دنبال کار میگرده و به طور اتفاقی تو خونه پدرش به عنوان خدمتکار کار میکنه
پدر باران(شاهین) به نیما(پسر خواهرش) گفته باید هرطوری شده دخترش رو پیدا کنه وقتی شاهین و نیما داشتن باهم از دخترش صحبت میکردن باران پشت در به حرفهای اینا گوش میده و وقتی میفهمن، پدرش باران رو بیرون میکنه از خونه و باران رو میدزدن و میخان بفروشنش و.....
دارم دیوونه میشم لطفا یکی بگه اسمش چیه❤️