چرا امشب نرفتی جایی؟ خیلی حالت بهتر میشه اگر توی مراسم ها شرکت کنی...
از دیروز ساعت چهار بیدار بودم تا ساعت هشت امشب دانشگاه بودم خسته بودم از خستگی نمیتونستم بخوابم، ی بحث بیخودی شد بهمم ریخت گرفتم خوابیدم تا یکمپیش...مامانم اینا خودشون رفتن
انگار همه ی فکر و خیال ها توی یک چشم به هم زدن جمع بشن درون جسم واحدی که ازش هیچ راه فراری نیست.