من سال ۹۵ ازدواج کردم و توی این سالها خیلی میگفتن خانوادو تازه با شوهرم تصمیم به بچه دار شدن گرفتیم و من تازه یه ماهه که چکاب رفتم و خوردن فولیک اسیدو اقدام و ... الانم منتظرم پریود نشم برم ازمایش بارداری بدم .
(از اول سال هم پدرشوهرم به من و جاریم و خواهر شوهرم و همسرامون میگفت هر کس زودتر بچه بیاره ده میلیون پیش من هدیه داره . منم به شوهرم گفتم مگه مسابقه اس یعنی چی زشته اخه )
حالا دیشب فهمیدیم جاریم بارداره و یک ماه و نیمشه .
این جاریمم چون مادر شوهرم انتخاب کرده خیلی دوسش دارن ولی منو شوهرم خودش خواست زیاد با من اوکی نیستن .برادر شوهرمم وایه پول حاضره هر کاری کنه . وگرنه نه ماشین دارن نه خونه بزرگ
خونشون ۳۵ متره با ۶ میلیون حقوق کارمندی برادر شوهرم
شوهرمم خیلی دوست داشت بچه اش نوه اول بشه
حالا من از دیشب اعصابم خرده از نگاها و حرفا و تیکه ها و ترحماشون .
بعنی اگر منم حامله باشم بچه من دیگه عزیز نیست ؟ یا اینکه فکر میکنن من ترسیدم عقب بیوفتم از جاریم زود حامله شدم 😣