دعوای زن و شوهری

خرج اضاس پس حرف مفت نزنه والا چقدر رو ميدين به شوهرتون 

دو روز بندازين رو دوش خودش تا بفهمه 

ولي من واقعااا با مهد موافقم الان٣٤سالمه ٣٠ سال پيش با اينكه مامانم خانه دار بود و استان محروم هم بوديم ميفرستادمون مهد تا روابط اجتماعيمون قوي بشه شاد باشين با همسنامون 

اصلااا الان شايد باورت نشه اينقد متفاوتيم با همسالامون، روحيمون خيلي بهتره من و داداشم 

بابا به خاطر پول بچت رو از حضور توي فضاي بچگانه محروم نكن

عزیزم چرا سر کار میری شوهرت هم انتظار داره سرکار بری پولش و استفاده کنه هم خانوادت بچت و نگه دارن که هزینه مهد نده چرا اینقد خودت و خانوادت و خار میکنی دیگه سرکار نرو 

عزیزم با همه این تفاسیری که گفتی مقصر صد در صد شوهرت  . درسته حساسه منم دیدم این نوع حساسیت رو اما بچه هستن وقتی شما بچه رو میذاری اونجا خب ممکنه از هم چندتا فحش هم یاد بگیرن نمیشه که انتظار داشت بچه هیچ حرفی یاد نگیره . اینکه میگه دامادتون اونجاست نرو نشون از بیماری روانی ایشون داره . شوهر خواهر من دقیقا بایت این موضوع الان سه ساله نذاشته خواهرم بیاد خونه من . شوهرم بیچاره اونقدر متشخص و آقاست چشم پاک مهربون اهل ملاحظه بعد این به شدت حسودی و مشکوک به همه 

عزیزم وقتی زیاد بری یه جا همین مشکلات پیش میاد دیگه ،،،

خودت هیچی 

چه خبره شوهرت چهار روز میاد خونه پدرت 

آخه مگه چه خبره ،،،،پرستار بگیر 

بعدشم واقعا شوهرت هم از اون آدمای گوشت تلخ و غرغرو هست که داعم غر غر میکنن و داعم ایراد میگیرن !!!

وقتی شوهرت قدر دان نیست بذارش فقط خونه همسرت

شوهر منم دقیقا اینجوری غرغرو و حساس 

البته اون رحم نمیکنه و براش فرقی نداره خانواده من یا خودش دوستای من یا خودش کلا هرچی برخلاف میلش باشه تا مدت ها هی میگه

طوری که من اصلا باهاش دوست ندارم جایی برم خونه اقوامم ولی از خانواده ش من هیچی غر نمیزنم اونم غر میزنه من ادامه نمیدم ولی اون دائم ایراد میگیره واقعا می فهمم چی میگه این اخلاق آدمو عصبی میکنه

حسابی منزوی شدم ندیگه دوست دارم جایی برم نه کسی بیاد

از نظر شوهرم تمام بچه های دنیا بی تربیتن فقط بچه های با خوبن

ای داد اوضاع خیلی بهم ریخته شده یه جورایی بد جور گره خورده...ولی معلومه همسرتونم زیاد گیر الکی میده...خانم بنده هم شاغل هستن البته ما طبقه بالای خونه بابام زندگی میکنیم روزا که تا ظهر خانمم از یر کار میاد دخترم میره طبقه بالا خونه داداشم میره پیش بچه هاش یا میره طبقه پایین خونه پدرم...بعضی روزها هم خودم میبرمش خونه پدرخانمم عصری میرم دنبالشون...دو تا بچه وقتی هم سن و سالن حالا یکی دوسال بزرگتر یا کوچیکتر خب دعوا هم میکنن یه امر طبیعیه...بارها شده دخترم با پسر داداشم که طبقه بالای ما هستن دعوا شون شده..یا خونه پدر خانمم چند روز پیش با دختر خالش سر تاب بازی همو زده بودن...بزرگترا نباید سر همچین مسائل بچه گانه ای خودشونو قاطی اون مسئله کنن کار به جاهای دیگه ختم بشه...به همسرتونم یه کم حق بدین..یه چیزیو بگم تو این دنیا فقط اون دو نفر(زن و مرد ) منظورمه به درد هم میخورن..مواظب زندگیتون باشین...

خواهر من وضعیت تو رو داشت،تبدیل شد به یک آدم فوق استرسی که چشمش به صورت آقاست که کی اخم میکنه،الآنم افسرده که افتاده به قرص خوردن.استرس مداوم نابودت می‌کنه یه فکری برای خودت کن

خوب شماهم به شوهرت فخش دادی درسته ؟پدرتون چرا شمارو سرزنش نمیکنه البته من خودم میفهمم دقیقا همین اتفاق واسه خودم افتاد یه جوری آشتیشون بده

من ده سال سابقه کار داشتم.

از روزی که دخترم دنیا اومد کار گذاشتم کنار.

چون انتخاب کردم مادر فول تایم باشم.

شما شاغل بودنتون فکر کنم کل زندگیتون تحت تاثیر گذاشته و از طرفی اگرم واقعا انتخابتون کار، دارین بد مدیریت میکنین، این چه زندگی، نصف هفته اینور، نصف هفته اونور.

بچه تون یه مهد خوب و مطمئن بزارین تا اینقدر تنش با خانوادتون ایجاد نشه.

مدیریت شما تو زندگیتون ضعیف