سلام خانوما
یه ذره درد ودل
من مدتی پیش یه خواستگار داشتم دوماه پیش
سنتی و خانوادگی
الان حتی شماره موبایل همو نداریم
خلاصه عرض کنم
ک گویا یک شب یه خانومی میره دم مغازه ی پدر شازده
پدر مغازه نبوده خانومه میره به همسایه بغلی یه نامه میده میگ بده ب اینا
یه زن بوده با چادر گل دار قهوه ای، یک عینک بزرگ و ماسک بزرگ یعنی کاملا استتار شده
اون آقا نامه رو میگیره میبره میده به پدر شازده
نامه حاوی اطلاعاتی بود ضدمن
ب ناحق و کذب محض
این خانواده اینارو بما نگفتن و ما متاسفانه ازمردم شنیدیم این جریانو و خیلی دلخور شدیم
به پدرش مراجعه کردیم میگ نامه رو پاره کردیم ریختیم دور
ما شدید تحت فشاریم و مامان بابام پيگير
وکیل گرفته همه کاری کردیم چن تا فیلم پیدا کردیم از اون ناحیه
پلاک ماشین مشخص نیست
ولی زنه چادری حقیقته
خلاصه که این پسره ک پرید اهمیتی نداره من فقط 4جلسه دیدمش
ولی آرامش و آبرومون دود شد رفت هوا
ما اقلیت مذهبی هستیم جامعه شدید کوچیکه و همه چیز سریع پخش می شه
یکماهه جایی نرفتم
اشک بابامو ک دیدم دنیام سیاه شد کمرم شکست
میسوزم از گناهی که نکردم
میسوزم از خطایی که نکردم
ب کی بدکردم ک بره مغازه پدر خواستگار منو پیداکنه و دروغ و اراجیف بگه واسه ی ما؟