سخت ترینش زیاد بوده وقتی ابجیم ک فلج معزیه گفتن نابینا شده وقتی پدرمادرم جداشدن وقتی تو اوج نداریم اجی فلجمو روز ب روز بزرگش کردیم وقتی خودکشی کردم. وقتی عشقم خودکشی کرد و کما بود و من نمیتونسم برم ب دیدنش و مهمون اومد خونمون من های های گریه میکردم ک فقط خوب بشه نذر میکنم.وقتی فهمیدم عشقم ک همه حسادت میکردن ب عشقی ک ب من داره و میگفتن خوش بحالت نفس چقد میخادت منی ک سرش قسم میخوردم ب پاکیش هف سال بود میشناختمش ولی فهمیدم خیانت کرده بهم اخ بد ضربه ای خوردم. و سخت تریناش روزای الاانمه نمیتونم بگم چرا دعام کنید
بهترینش وقتی ک عزیزام بخندن از ته دل همین . 😔و سالم باشن و خوشبخت و عاقبت بخیر ولی روزی که بغلم کرد گف غصه چیو میخوری نفس من تااخرش پشتتم هرجا باشی