سلام نمیدونم از دیشب تا حالا صفحه به صفحه ی تاپیکو خوندم موفق نشودم به اخرشم برسم .....
دلم خواست که اینارو بگم و میخوام واز دیشب تصمیم گرفتم که به اون دوران برگردم..
حدودا ۱۲ سال پیش عموی من خودکشی کرد و خودسوزی و فوت شدن ..یک ادم سن بالای ساده با خدا که واقعا همه رو شکه کرد با این کارش ...
من تحمل این کارشو نداشتم شب اول قبرش تا صب صدای زجه زدنشو پشت در خونشو شنیدم و گریه میکرد وبه هرکی میگفتم اونا نمیشنیدن ..خلاصه من از نطر روحی نابود شدم شروع به خوندن قران کردم و نمازمو با خدا قهر کردم و ترک کردن که چرا این ادم مومن که سوادی نداشت تو مجازاتش کردی و عدابش دادی از عدالت تو به دور بوده ..
خلاصه چند بار ختم قران شد حاصل اون چند ماه که با ایه به ایش اشک ریختمو از ته دل گریه کردم که از اونجا شروع شد که خدا همه چی روبهم نشون داد..
جای عمومو قیامت رو طهور اقا امام زمانو ..تا مرز جنون رفتم طوری که توی بیداری هم میدیدم ..من وجودم جنبا ی این همه الهاماتو نداشت داشتم دیونه میشودم که اقا امام زمان اومد به خوالم گفت دیدی حکمتو قدرت خدارو حالا نمازتو شروع کن دباره ..و سجاده ام رو پهن کرد گفت تا زمانی که نخونی نمیرم ..من شروع کردم به نماز همه چی تموم شد ...
اینم بگم توی دوران قبل از اون جریان خواب یه خانمی رو دیدم که دفنش کرده بودن و تازه مرده بود با مادرم سر اون خاک بودیم اونم خانم دستشو از خاک بیرون اورد گفت به من جات خوبه اون دنیا ولی سه تا اشتباه داری اونا رو درست کن ...
و برو از یک خانم که اسمشم گفت برام حلالیت بگیر از خواب بیدار شدم برای مادرم تعریف کردم مامان مات منو نگاه کرد گفت تو از کجا میدونی این خانم فوت شده تو دانشگاه بودی و نمیدونستی ما برای تشیح جنازه ی این خانم رفتیمو این خانم هم که اسم برده جاری این متوفی هستش که باهم قهرن حتی برای مراسمش نیومده ...مامانم رفت برای اون خانم تعریف کردو حلالیت گرفت وولی من همچنان نگران و نفهمیدم سه تا اشتباهم چی بوده و هست ...
اون دوران گدشت ولی الهامات منم باهاش تموم شد دارم جون میدم واسه یک ساعت اون روزا تورو خدا دعا کنید بتونم دباره خودن به اون روزا بکشونم و حال اشفته ی دلم خوب شه ..
ببخشید که طولانی شد اجرتون و با امام حسین