گوشیشو ازش بدزد و جا بده
هرچند میدونم سر و صدای فراوان میکنه
مدل شوهر من کلا فرق داره مثل شوهر تو یواشکی کار نمیکنه بلکه میگه ایرادی نداره مرد از خانم دیگه ای هم خوشش بیاد هم عاشق زتش باشه و هم اگه خواست زن دیگه ای بگیره
اونقدر محکم حرفشو میزنه حق حرف زدن بهم نمیده به منم میگه اگه بخوای جلوم بایستی بیشتر از چشمم میوفتی بهتره عاقل باشی
و اینم میگه که هنوز کسی جز من توی قلبش نیست و اعتقاد داره باید با من صادق باشه
هرچی باهاش مدلای مختلف حرف زدم فائده نداشت اعتقادش اینه نمیشه عوضش کرد الانم چند سال ازین حرفاش میگذره
اوندفعه سر همین قضیه خانوادش حرفاشو متوجه شدن اومدن منو به تمام معنا تیکه تیکه کردن که چقدر تو بیشعوری شوهرت این اعتقاد رو داره منم گفتم نمیتونم ازش طلاق بگیرم اونا دیدن من زن ساکتی هستم تا تونستن تا ماه ها باهام دعوا گرفتن ولی جلو شوهرم هیچی نمیگفتن
منم دیدم اینطوریه دارن منو میکشن بهشون گفتم اگرم شوهرم یه روز یکیو بخواد حتما خودم براش خواستگاری میرم
وقتی اینو گفتم آتیشی شدن و به جانم افتادن ولی حقشون بود با حرفم اونا رو سوزوندم
حالا شوهرم هیچ کاری نکرد اینا منو تیکه تیکه میکنند هیچی به شوهرم نمیگن با من دعوا دارن شوهرم خونه نیست میان سر وقتم. بهشون میگم یعنی سر اعتقادات شوهرم باید از خونه قهر کنم یا طلاق بگیرم؟ میگن نه ولی بتهاش دعوا بگیر منم میگم چند بار حرف ژدم دیگه فائده نداره اونم که دنبالش نمیره برای چی دعوا بگیرم. اونا هم میبینن من اینطوری میگم نقشه کشیدن که ما از فقر و بی پولی به هلاکت بیوفتیم و ما رو از خونه بیرون کنند و به پدر و مادرم بی احترامی کنند
فقط بخاطر افکار شوهرم این همه فحش خوردم و هنوز فحش میخورم
چشمندارن ببینند که سر زندگی موندم
خانواده شوهر تو چطورین؟ متوجه بشن پشت شوهرتو میگیرن یا پوست شوهرتو میکنن؟