「میخواستم زنِ زندگـیاَت باشم!💁🏻♀♥️🏠」
زنی که پیشبند بندد، سیبزمینیها را سرخ کند،
زنی که دستَش فقط در خانهی تـو بسوزد...
جای رژ لبهای زدهاَش، فقط بر روی ملافههای
خانهی تـو بیوفتد...
「میخواستم زنِ زندگـیاَت باشم!💁🏻♀♥️🏠」
زنی که لنگهی گوشوارهاَش را در خانهی تـو
گُم کند؛ و صبحهای زود، بوی لاکِ قرمزش
در خوابِ تـو بپیچد...
میخواستم زنـی باشم که اکثـرِ مریـضیهای
عُمرش، صدقهسرِ زنبودن در خانهی تو باشد...
با اینکه خسـته است، برایَـت چای دم کند؛
و وقتی بلیزِ بیآستین میپوشد، حواسَش باشد
که پـردههای خانـهاَت افتادهباشند!
میخواستم سرم را با تو روی یک بالشت بگذارم
و دوتایی بخَـزیم زیر یک پتـوی مشترک....
「من با تـکتـکِ سلـولهایَم، ⤹
میخواستم زنِ زندگـیاَت باشم!💁🏻♀♥️🏠」
#جآنآن