خوب تربیت از توی دوران بارداری شروع میشه
و قبل از اون
انتخاب همسر و قرار مدار برای تربیت بچه ها...
اینا توی خواستگاری اتفاق افتاده.
تو دوران قبل ترش
به لحاظ اعتقادی کلاس رفتم و پایه های عقیدتیم رو درست کردم در حد یه آدم عادی
نه یه روحانی و عالم دینی.
و خوب کتاب ریحانه بهشتی رو اجرا کردم تو بارداریم
بعدشم دقت کردم سر موضوعات مختلف.
دوستان همفکری داشتم که مسائل مون مثل هم بود
تبادل نظر میکردیم.
اتفاقا تو نی نی سایت بودیم. با هم باردار بودیم.
همفکر هم بودیم.
البته من قبل بارداری و توی بارداری کلاس رفتم.
و اون خیلی برام خوب بود.
یه مثال کوچولو میزنم...
تو کودکی بچه زمین زیاد میخوره.
مامان های دیگه
میدوند بچه رو بغل میکنن و برای اینکه دل بچه حال بیاد
زمین رو میزنن که چرا بچه ی من دردش اومد؟😡😡 بچه ام گناه داره
و به بچه میگن زدمش مامان. کسی حق نداره بچه من رو بزنه.
و ناز بچه رو می کشند
من اگر بچه هام زمین میخوردن
و گرررریه میکردن
بغل و بوس و نوازش سر جای خودش
میرفتیم با هم
به زمین میگفتم چرا مثلا فلانی داره گریه میکنه
دردش اومده خب
و خودم با یه صدای دیگه
از جانب زمین میگفتم
آخیییی😔 منم ناراحت شدم
ولی مامان جان
میشه به بچه تون بگین من سفت و سختم.
باید سفت و سخت باشم.
وقتی بچه ها بازی میکنن
باید مراقب باشن که با من برخورد نکنن.
چون با اینکه بچه ها رو دوست دارم
ولی اونا دردشون میاد
منم خیلی ناراحت میشم
و کاری از دستم برنمیاد😔😓
اینا رو با صدای حزن آلود
یا گاهی گریه میگفتم
بعد خودم میگفتم
آخی پس تو عمدا اینکار رو نکردی؟
باشه اشکالی نداره
فلانی هم ان شاالله دیگه مراقبه که به تو نخوره
که اینقدر ناراحت نشی
خودشم دردش نگیره.
همه این مکالمه شاید ۵ دقیقه طول بکشه
ولی به بچه یاد میده که تفکر منطقی داشته باشه
برای هر موضوعی
دیگران رو مقصر ندونه
و خودشم از خودش مراقبت کنه
چون مخاطراتی وجود خواهد داشت.
اون نوع برخورد بچه رو متوقع و لوس با انتظار عذرخواهی مداومِ دیگران بار میاره
راستی یه مدت طولانی ادمین یه گروه بزرگ تربیتی هم بودم
و خوب واقعا مباحثی که رد و بدل میکردیم
فکرم رو ساخت