سلام دوستان
وقتتون بخیر
من مدتی بود قطع کاربری شده بودم به خواست خودم... الان با یه شماره دیگه عضو شدم ...واقعا دلم درد دل میخواست آخه😢😢😢
بچه ها من دوسال پیش با یه آقایی آشنا شدم اوایل خیلی رسمی بودیم ولی بعدش صمیمی شدیم ولی رابطه عشقی نبود...صمیمی بودیم اون همه حرفاشو به من میزد...به طرز عجیبی با من راحت بود...حرفایی که به هیچکس نمیگفت به من میگفت...از خانواده اش از خواهر و مادر و پدرش میگفت....یه مدت بعد جنس حرفاش عوض شد...اینطوری که مثلا میگفت: من بابام قبلا بچگی خانواده اش کشاورزی میکردن ...بعد یه جوری نگاه میکرد مثلا منتظر من بود ببینه چی میگم...منم گفتم چه خووووب! من عاشق محیط روستایی هستم...بعد اون انگار خیالش راحت شده باشه...میگفت آهان چه خوب که علاقه داری!! یا مثلا از کار و زندگی آینده حرف میزد...یه بار دقیقا اینجوری گفت: خوب از اول که نمیشه همه چی داشت..اول خونه کوچیک میگیریمممم!!!! بعد بزرگترش میکنیم...رفته رفته پیشرفت میکنیمممم...همش یه جوری جمع میبست و یواش یواش با منظور حرف میزد دیگه...در مورد من میپرسید...از خانواده ام میپرسید.. خیلی ازم تعریف میکرد...یادمه عاشق فوتبال بود هر هفته میرفت باشگاه و تمرین فوتبال...بهش گفتم نمیفهمم چرا شما پسرا اینجوری عاشق فوتبالید من که اصلا دوست ندارم...یه جور خاصی با محبت بهم زل زد و حرفامو با اینکه قبول نداشت تایید کرد و گفت باشه کمتر میرم دیگه😔😔😔..تو نگاهش محبت خاصی بود ما دخترا بهرحال این چیزا رو میفهمیم..میدونم دارم چرت و پرت میگم بچه ها ببخشید...نمیدونم چه مرگمه...تا اینکه احساس کردم بهم علاقه داره...مثلا یه بار قرار داشتیم (رابطه کاری بود) ...من نرفتم گفتم با مامانم قراره بریم دکتر نمیتونم بیام...سریع پرسید چی شده حالتون خوبه؟ منم گفتم بله جای نگرانی نیست مامانم هر سه ماه ویزیت میشه برای اون میریم...بعد گفت خداروشکر ..خیلییی مواظب خودتون باشید😔😔😔...شاید من اشتباه میکردم ولی خیلی از لحنش حس محبت دریافت میکردم تا اینجاش بگید شماهم حس میکنید منو دوست داشت یا نه؟؟؟ تا ادامه رو بذارم البته تایپیدم نگران نباشید