وقتي مجرد بودمو شاغل، ميگفتم كي ميشه ازدواج كنمو خانوم خونه خودم باشم و هر روز مجبور نباشم هفت صب برم سركار تا برسم خونه هفت شب؟!!!
الان كه ازدواج كردم و وضعمونم بد نيست همش حوصلم سر ميره و دلم ميخواد برم سركار ، كار تمام وقتم تو تهران با اين گروني و ترافيك و مسيراي دور يعني فقط پير كردن خودت
اون سه سالي كه كار كردم فقط خرج مسير رفت و امدو لباس و لوازم ارايشم درميوند ، فقط برا سرگرمي كار ميكردم
كار پاره وقتم بيمه نداره و حقوقشم ناچيز
اخه حيف اين همه درس سخت كه خوندم ؟!
حوصله كلاسم ندارم ، دلم ميخواد مفيد باشم، تو جامعه باشم
كار تو خونم دوس ندارم چون دوس دارم تو جامعه باشم